چرا بهتر است خودتان تأمین کننده سرمایه کسبوکارتان باشید؟
اگر در شُرُف راه اندازی کسب و کار هستید، بدانید که از دشوارترین و چالشبرانگیزترین کارهایی است که ممکن است در زندگی انجام دهید. در این کار باید زمان، انرژی و مقدار زیادی پول (خیلی بیشتر از موجودی حساب بانکیتان) صرف کنید. مسلما فکر میکنید باید بودجهٔ آن را از جای دیگری تهیه کنید، درست است؟ نه! کاملا اشتباه است. واقعا وسوسهانگیز است که، برای شروع کسب و کار، یک سرمایهگذار یا یک منبع تأمین مالی پیدا کنید. اما دلایلی وجود دارد که نشان میدهد این کار به مصلحت نیست. همراه ما باشید. با مطالعه این مطلب درمییابید که چرا بهتر است از خیر سرمایهگذاران بگذرید و خودتان بهتنهایی این کار را انجام دهید. خودتان سرمایه کسبوکارتان را تأمین کنید و بدهکار کسی نباشید.
۱. خواسته یا ناخواسته، مهارتهای کارآفرینی را در خودتان تقویت میکنید.
مهارتهای زیادی وجود دارد که شما بهعنوان یک کارآفرین به آن مهارتها نیاز دارید. فقط داشتن مهارت در استخدام یا اخراج افراد کافی نیست. اصلا قبل از این کار باید بهخوبی کسبوکارتان و مشتریانتان را ازهرجهت بشناسید. باید محصولی عالی برای فروش و عرضه به بازار تولید کنید.
پیش از استخدام تیم فروش و بازاریابی، فروشنده و بازاریاب خودتان باشید.
بعد از اینکه کسبوکارتان روی غلتک افتاد، تیمهای بازاریابی و فروش را استخدام خواهید کرد. اما تا آن موقع باید خودتان کار تیم فروش و بازاریابی را انجام دهید. اگر پیام روشنی برای ارائه کسبوکارتان نداشته باشید، حتی بهترین تیم فروش و بازاریابی در جهان نخواهد توانست این خلأ را پر کند. اگر مهارتهای بازاریابی و فروش را ابتدا در خودتان تقویت نکنید، روزی میرسد که باید بنشینید و تماشا کنید که چطور هم خودتان و هم شرکتتان از بین خواهید رفت.
حسابدار خودتان باشید.
البته بازاریابی و فروش تنها فنونی نیستند که باید در آنها مهارت بیابید. از همان ابتدا، باید حسابدار خودتان هم باشید. مسائل مربوط به امور مالی را تمرین کنید تا اطمینان یابید پولی که خرج میکنید دارای نرخ برگشت سرمایه (ROI) مثبت است. درباره اصول بازاریابی پاسخ مستقیم (direct-response marketing) مطالعه کنید و سعی کنید بر آن مسلط شوید تا بتوانید حساب هر ریال از پولتان را داشته باشید.
اگر برای تأمین مالی کسبوکارتان از سرمایهگذاران پول دریافت کنید، هیچکدام از این مهارتها را نمیتوانید بهراحتی به دست آورید. یکی از بارزترین دلایل این است که بسیاری از سرمایهگذاران درکی از بازاریابی پاسخ مستقیم ندارند. حتی ممکن است از شما بخواهند که براساس نظرات یا تعصبات آنها کارهایی را انجام دهید که برگشت سرمایهتان منفی شود. چارهای هم نیست! تا زمانی که آنها اختیار کیفپول شما را دارند، هیچ قدرتی برای دفاع از ایدههای خودتان نخواهید داشت.
استفاده از سرمایۀ شخصی شما را به تکاپو میاندازد و به کسبوکارتان رونق میبخشد.
دراختیارداشتن پول زیادی که خودتان شخصا برای آن زحمتی نکشیدهاید سبب آسودگی خاطرتان میشود. بنابراین، ازآنجاکه هیچ فشاری احساس نمیکنید، تلاش زیادی هم نمیکنید که پولتان سودآور شود. نیازی هم نمیبینید که دستاوردهایتان را بهبود بخشید، زیرا حس میکنید در رقابت پیروز شدهاید و هیچکس نمیتواند شما را از اوج به زیر بکشد.
این افکار کاملا اشتباه هستند. بنابراین، اگر پول موردنیاز کسبوکارتان را از جایی غیر از دسترنج خودتان تأمین کنید، امکانش هست که بهدلیل تمام افکار محکوم به شکستتان سقوط کنید.
البته اینکه خودتان تأمینکننده مالی کسبوکارتان باشید، درست مانند کارآفرین بودن، کار آسانی نیست. بااینحال، نمیتوان آن را نوعی مانع دانست. این کار را موهبت یا کلاس درس بدانید چون به شما کمک میکند که کارآفرینی سرسخت شوید و در کوتاهترین زمان ممکن به پول زیادی برسید. گزینه دیگری ندارید. راه برگشتی هم ندارید.
۲. وامگرفتن از فردی ثروتمند یا مشارکت با او برای تأمین سرمایه بهمعنای ازدستدادن کنترل کسبوکارتان است.
خواه بانک باشد خواه یک دوستِ خانوادگیِ پولدار فرقی ندارد، چون در هر دو صورت، بهمحض اینکه دستتان را برای پول بهسمت آنها دراز کنید، کنترل کسبوکارتان را از دست دادهاید.
وقتی شریک دارید، بر شیوۀ کسبوکارتان و میزان سودتان تسلط ندارید.
اوایل کار، معمولا همه فکر میکنند که برای تأمین سرمایه کسبوکار جدیدشان به تعدادی شریک نیاز دارند. غافل از اینکه آنهایی که پولشان را در کسبوکار دیگران سرمایه گذاری میکنند بهتر از هر کسی فوتوفن این کار را بلدند. درنتیجه، بابت هر پولی که از آنها قرض میگیرید باید قراردادهایی را امضا کنید که براساس آن قراردادها موظف هستید پولشان را با درصد مشخصی سود پرداخت کنید. برخی دیگر حتی ممکن است، بهجای پول، بخشی از سهام کسبوکارتان را طلب کنند که شما دارید برای آن عرق میریزید و زحمت میکشید.
همه کارها را شما انجام میدهید اما هیچ کنترلی روی پولتان ندارید. این بدان معناست که حتی درباره نحوه انجامدادن کارها هم نمیتوانید تصمیم بگیرید. این یک نقطهٔ شکست در کسبوکار شماست. آیا میتوانستید بدون نیاز به پولِ این سرمایهگذاران و شرکا سرپا بایستید؟ شاید میتوانستید، شاید هم نه. اما این هم واقعا دردناک است که مجبور شوید کسبوکاری را که آنهمه برایتان ارزشمند است به دیگران واگذار کنید، زیرا حتی قدرت مبارزه برای آن را ندارید.
بانک شریکی صبور اما دلهرهآور است.
بانک هم بهتر از آنها نیست. بانک به شما وام میدهد و، تا زمانی که عین بختک سرتان نیفتاده است، فکر میکنید سرمایهگذار شخصی خودتان را دارید. به یاد داشته باشید: بانک هیچچیز شخصیای را از شما نمیخواهد. این عالی به نظر میرسد، اما تا زمانی که بانک با وامدادن به شما فقط سود کمی عایدش شود.
کافی است یک یا دو تا قسط را پرداخت نکنید یا حسابتان را بهموقع پر نکنید. آنگاه است که چنان اضطرابی دامنگیرتان خواهد شد که نظیرش را قبلا هرگز احساس نکردهاید. دیگر حتی خوابی راحت نخواهید داشت.
واقعیت این است که هرکس که کنترل پول را در دست دارد کسبوکار را هم کنترل خواهد کرد. بنابراین، برای حفظ تسلط کامل بر کسبوکارتان، ابتدا باید پولتان را بهطورکامل در اختیار داشته باشید.
۳. هنگامی که زمان گسترش کسبوکارتان فرا رسیده است، از هرچه دارید استفاده کنید.
کسبوکار شما با سرعت زیاد در حال رشد است. مشتریان انتظار بیشتری دارند. درآمدتان زیاد شده است و حتی به دستاوردهای اضافی هم رسیدهاید. اما این بدان معنا نیست که باید همهٔ سود اضافی شرکت را بهیکباره خرج کنید.
پس میخواهید چه کار کنید؟
از «مراحل بیپولی» گذر کنید.
دست روی زانوی خودتان میگذارید. از حساب شخصیتان و از بودجهٔ دانشگاه فرزندتان برداشت میکنید و آن را وارد کسبوکارتان میکنید.
شما این کار را انجام میدهید بهایندلیل که کارآفرین هستید و تنها هدف شما کسب درآمد و نفوذ بیشتر است. هدف شما این نیست که به افرادی که در گذشته شما را باور نداشتند و میگفتند به جایی نخواهید رسید چیزی را ثابت کنید. ما این را گذر از «مراحل بیپولی» مینامیم. این همان لحظهای است که هر کارآفرین باید از رفاه شخصی خودش بگذرد و گذشتهاش را نادیده بگیرد تا به دستاوردهای بهتری برسد.
اگر سود بیشتر میخواهید بازار سهام و بانک را رها کنید.
اگر پولتان در بانک جا خوش کرده باشد، تا چه اندازه میتواند به شما سود بدهد؟ بازار سهام یا سایر روش های سرمایه گذاری هم سود چندانی برایتان نخواهند داشت. اگر همهچیز خوب پیش برود، درنهایت ممکن است ۱۰ درصد و اگر خیلی خوب پیش برود، کمی بیشتر سود خواهید برد.
اما اگر میتوانستید از همان مقدار پول ۳۰۰ درصد سود کسب کنید چه؟ اگر امکانش بود این کار را میکردید؟ تصمیم بزرگی است. این کار فقط با کسبوکارهایی که بهسرعت درحال رشد هستند امکانپذیر است و با سرمایهگذاریهای «سنتی» میسر نمیشود.
بهعنوانمثال، فرض کنید کسبوکارتان در نقطهای بحرانی قرار دارد. این را هم میدانید که اگر آن را گسترش دهید، کار شرکت روی غلتک میافتد. ازآنجاکه به مهارت های کارآفرینی خود اطمینان دارید، برنامه ریزی میکنید که پولتان را تا ۳۰۰ درصد افزایش دهید. حتی، بهتر از آن، به فکر پیشرفت و رشد فردی خودتان هم هستید و میدانید که، بهعنوانمثال، میخواهید مدیرعامل یک فرنشیز (نوعی شبکه ارتباطی بین کسب و کارهای کوچک و مستقل) باشید که چشمانداز آن را تا ۵ سال آینده برای خودتان ترسیم کردهاید.
در چنین موقعیتی، استفاده از حساب بانکی خودتان میتواند نیازهای کسبوکارتان را برطرف کند. اما قبل از آنکه همه پساندازتان را بیرون بکشید، اطمینان حاصل کنید که راههای مطمئنی برای کسب درآمد دارید. علاوهبرآن، باید از میزان درآمدتان آگاهی کافی داشته باشید و بدانید دقیقا از چه مجراهایی به دست میآید. همچنین، باید بررسی کنید که کسب هر ریال از این درآمد، ازنظر بازاریابی و منابع انسانی، تا چه اندازه برای شما هزینه دارد.
وامهای بانکی کابوس کسبوکارند.
اگر حاشیه سودتان کافی نیست و برنامهای برای رشد ۱۰برابری ندارید، بهتر است بیشتر تلاش کنید و به فکر وامگرفتن از بانک نباشید. افراد زیادی هستند که فکر میکنند وامگرفتن رؤیای آنها را در کسبوکار تحقق میبخشد. اما موفقترین صاحبانِ کسبوکار میدانند که وامها رؤیاها را نمیسازند، بلکه آنها را نابود میکنند.
هنگامی که پایههای کسبوکارتان بهاندازه کافی قدرتمند شد و توانستید با اطمینان برگشت سرمایهتان را پیشبینی کنید، برای گسترش آن از داراییهای شخصیتان استفاده کنید. باور و تلاش آگاهانه (نه پذیرش چشمبسته) چیزی است که میتواند کسبوکار شما را به امپراتوری تبدیل کند.
برگرفته از: entrepreneur
جدیترین دیدگاهها