آزمون هوش هیجانی گلمن; تعریف دکتر دانیل گلمن از هوش هیجانی
هوش هیجانی (EQ) چیست؟
میتوان گفت اولین کسی که تعریفی کاربردی و همهگیر از مفهوم هوش هیجانی (EQ) ارائه داد دکتر دانیل گلمن بود. در واقع او بود که باعث آشنایی عموم مردم با این واژه و مفهومش شد.
البته دانیل گلمن اولین فردی نیست که در این زمینه مطالعه کرده، اما جزو اولین کسانی است که تعریفی همهگیر از آن ارائه داد و با کارهایی که در این زمینه انجام داد این واژه را وارد مکالمات روزمره مردم کرد.
تعریف او از هوش هیجانی به این صورت است:
هوش هیجانی (EQ) توانایی تشخیص احساسات و عواطف خود و دیگران است و هدفش عبارت است از:
۱- برانگیختن خودمان و دیگران
۲- به کارگیری هیجانات و عواطف در برقراری ارتباط موثر با دیگران
او میگوید ما هر کجا که باشیم، کلاس درس، محیط کار، هواپیما یا خانه نیازمند مهارتهای ارتباط با دیگران هستیم و داشتن چنین توانایی و مهارتی تا حد زیادی با هوش هیجانی در ارتباط است.
فیلم زیر سخنرانی دانیل گلمن در Ted دربارهی هوش هیجانی است. البته او در اینجا در مورد تعریفش از هوش هیجانی که در بالا گفتیم صحبت نمیکند، بلکه بیشتر به بیان اهمیت آن میپردازد:
توضیح بیشتر تعریف دانیل گلمن از هوش هیجانی
برای اینکه ما هم در اینجا دچار کلی گویی نشویم، با توجه به اینکه تعریف بالا ممکن است چندان واضح و روشن نباشد، هر یک از دو مولفهی هوش هیجانی را تا حدی توضیح میدهیم:
۱- برانگیختن خودمان و دیگران:
یعنی فرد با شناختی که از خود و دیگران و به طور کلی انسانها دارد این توانایی و آگاهی را داشته باشد که بداند برای روحیه دادن به خود و سایر افراد و انگیزه پیدا کردن جهت حرکت به سمت اهداف به چه صورتی باید فکر یا رفتار کند.
درواقع:
آگاهی و توانایی ارائهی رفتار مناسب برای ایجاد امیدواری در خود و دیگران برای رسیدن به اهداف
به عنوان مثال در یکی از شرکتهایی که کار میکردم رفتار و برخورد مدیر عامل با کارمندانش به گونهای بود که اغلب افراد حتی در غیابش هم دوست داشتند به گونهای کار کنند که بهترین نتیجه برای شرکت حاصل شود، در حالیکه این مسئله تاثیر چندانی بر حقوقشان نداشت.
درواقع رفتار مدیر عامل مذکور به گونهای بود که افراد به خاطر علاقه به خود او و شخصیتی که داشت کار میکردند نه صرفا به خاطر پولی که میگرفتند.
چنین فردی نمونه یک شخص با هوش هیجانی بالاست.
۲- به کارگیری هیجانات و عواطف در برقراری ارتباط موثر با دیگران:
این مورد که ممکن است در ابتدای امر چندان متفاوت از مورد اول به نظر نرسد، کاملا با آن فرق دارد.
درواقع مورد اول بیشتر به معنای توانایی مدیریت خود و دیگران بوده و بیشتر با موضوع رهبری مرتبط است. در حالی که مورد دوم به توانایی ایجاد ارتباط مناسب با دیگران اشاره دارد.
یعنی اینکه فرد تا چه حد میتواند هیجانات و عواطف خود را به گونهای بروز دهد که باعث ایجاد ارتباطی موثر و ارزشمند و در عین حال لذتبخش با دیگران شود.
در اینکه همهی ما انسانها هیجانات و عواطفی داریم شکی نیست، اما آیا میتوانیم این هیجانات را به گونهای نشان دهیم که باعث بهبود روابطمان شود یا خیر؟.
به عنوان مثال در ارتباط بین همسران، خانمی که از دیر به خانه آمدن شوهرش دچار نگرانی و ترس میشود میتواند به دو صورت واکنش نشان دهد:
حالت اول: عصبانی شده و بدون بیان دقیق مسئله شروع به مشاجره و دعوا کرده و با این کارش باعث اوقات تلخی خود و همسرش و بدتر شدن شرایط شود.
حالت دوم: با بیان همدلانه و صادقانهی نگرانی و ترسش از دیر آمدن همسر به خانه نشان دهد که این احساس به خاطر عشق و علاقه اش است. این کار باعث خواهد شد تا علاوه بر بیشتر شدن بار عاطفی رابطهیشان، دیر آمدن به خانه برای همسرش نیز تبدیل به دغدغه و مسئلهای منفی شود.
علاوه بر موارد بالا میتوان خصوصیاتی چون “توانایی حفظ انگیزه در سختیها”، “توانایی حفظ خونسردی در شرایط بحرانی“، “استقامت در انجام کارها” و موارد مشابه دیگر را نیز به بالا بودن هوش هیجانی نسبت داد.
جدیترین دیدگاهها