نیهیلیسم یا پوچ گرایی
شاید با شنیدن واژه نیهیلیسم یاد یاس فلسفی و بیمعنابودن همهچیز بیفتید، اما چنین تعریفی سادهسازی بیش از حد این مفهوم فلسفی است. نیهیلیسم انواع مختلفی دارد و افراد بسیاری به این مفهوم فلسفی معتقد بودهاند که هرکدام موضع و دیدگاهی منحصربهفرد داشتهاند. در این مقاله ابتدا شما را با معنی نیهیلیسم و انواع آن آشنا میکنیم، سپس افراد مشهوری را معرفی میکنیم که به این مکتب گرایش داشتهاند.
نیهیلیسم یعنی چه؟
برای درک معنی نیهیلیسم نیازی نیست که از اصطلاحات پیچیده استفاده کنیم. نیهیلیسم به زبان ساده یعنی فارغ از ارزش و معنایی که ما ایجاد میکنیم، در زندگی هیچ ارزش، نظم ذاتی و معنایی وجود ندارد.
خاستگاه نیهیلیسم
پوچ گرایی یا نیهیلیسم ارزش و معنایی را رد میکند که جامعه برای افراد، اشیا و زندگی قائل است. خاستگاه دقیق این اصطلاح مشخص نیست، اما مورخان معتقدند که مفهوم نیهیلیسم یا پوچ انگاری ریشه در قرن نوزدهم میلادی دارد و این اصطلاح از آن زمان نقل مجالس شده است.
پوچ گرایی در اواخر قرن نوزدهم ظهور کرد، یعنی در دورهای که تغییرات اجتماعی بیسابقهای رخ داده بود. اکتشافات علمی، اعتبار باورهای گذشته را متزلزل کرده بود و بسیاری از مردم به وجود خدا شک کرده بودند. بدون خدا، هیچ راهنمایی برای مسائلی مانند اخلاق، ازدواج، مرگ و معنویت وجود نداشت و تقریبا هیچچیزی برای انسانها باقی نمانده بود. فیلسوفان معتقد به نیهیلیسم، از این بیتفاوتیها در جامعه انتقاد میکردند و نگران تأثیرات مخرب آن بودند.
نمیتوان منکر شد که زندگی نیهیلیستهای آن دوران تیرهوتار به نظر میرسیده است. با این حال، لازم به یادآوری است که نیهیلیسم نوعی مکتب فکری پیچیده با دیدگاهها و نگرشهای متفاوت است و درک آن چندان هم ساده نیست. برای درک بهتر این مکتب فکری باید افراد مرتبط با آن را بشناسیم.
نیهیلیست های معروف
۱. فریدریش هاینریش یاکوبی
این فیلسوف آلمانی شهرت خود را در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم میلادی به دست آورد. یاکوبی در رواج اصطلاح نیهیلیسم نقش بسزایی داشت. او پوچ انگاری را واکنشی طبیعی به عصر روشنگری میدانست، چراکه در این دوران اکتشافات علمی به افزایش شک و استدلال و فردگرایی منجر شده بود.
یاکوبی هم مانند بسیاری از پوچگرایان از این سبک فکری جدید انتقاد میکرد و معتقد بود که افزایش عقلگرایی باعث میشود که درک کلی انسان از خود و درکی که از جایگاهش در جهان هستی دارد از بین برود. خوشبختانه همهچیز به آن اندازه که یاکوبی پیشبینی میکرد جبری نبود.
۲. سورن کییرکگور
این متخصص علوم الهیات و فیلسوف دانمارکی، بعدها از سوی بسیاری از دانشگاهیان «پدر اگزیستانسیالیسم» لقب گرفت. سورن کی یرکگور هم مثل یاکوبی از این میترسید که روند رو به رشد پوچ انگاری بر جامعه اثر مخربی داشته باشد. کی یرکگور مذهبی بود و بهرغم تردیدهای فزاینده در دوران بعد از عصر روشنگری، بهشدت به عقیده و ایمانش پایبند بود. او معتقد بود که تنها راه برونرفت از پوچ انگاری، اعتقاد به نیروهای معنوی است، حتی اگر وجود این نیروها منطقی نباشد.
بهعقیده کی یرکگور، ناامیدی کلید تجربه انسان است و اضطراب نشانه آزادی ماست. او معتقد بود که تنها راهحل ناامیدی و اضطراب، پذیرش پوچبودن واقعیت و زندگی با ایمان یا شجاعت برای خلق وجودی معنادار است.
۳. ایوان تورگنیف
یاکوبی اولین کسی بود که اصطلاح نیهیلیسم را در فلسفه به کار برد، اما تا زمانی که ایوان تورگنیف در سال ۱۸۶۲ میلادی در کتاب «پدران و پسران» از این اصطلاح استفاده نکرده بود، کسی به آن توجهی نداشت. تورگنیف از نویسندگان مشهور روسی بود که از این اصطلاح برای توصیف بدبینی روزافزون جوانان روسی در قرن نوزدهم استفاده کرد. بازاروف، قهرمان رمان «پدران و پسران»، به پوچ انگاری اعتقاد داشت و پیروانی گرد خود جمع کرده بود. با این حال، عقیده بازاروف بعد از عاشقشدن تغییر کرد و به قدرت زندگی خود پی برد.
۴. فریدریش نیچه
نوشتههای این فیلسوف آلمانی تأثیر زیادی بر فلسفه غرب گذاشت. فردریش نیچه را اغلب با جمله معروف «خدا مرده است» میشناسند. او معتقد بود که ما از طریق اکتشافات علمی خدا را نابود کردهایم. با این حال نمیتوان نیچه را کاملا پوچگرا دانست، زیرا معتقد بود که باید تلاش کنیم مفاهیم معنوی جدیدی پیدا کنیم. این طرز فکر در نهایت در قرن بیستم به ظهور اگزیستانسیالیسم منجر شد.
نیهیلیسم در ایران
برخی از منتقدان ادبی معتقدند که صادق هدایت یکی از پوچگرایان مشهور ایرانی است و کتاب بوف کور هم سرشار از نمادها و مفاهیم نیهیلیستی است. البته مخالفان این گروه، نیهیلیسم صادق هدایت را قبول ندارند و معتقدند که این نویسنده مشهور ایرانی در کتابهایی مانند بوف کور به مفاهیمی همچون مرگ، فلسفه آن و تأثیرش بر یکنواختی زندگی اشاره کرده است و تفکرش با آنچه خیام، مولوی و حافظ درباره فکرکردن به مرگ سرودهاند تفاوت چندانی ندارد.
نظریات مربوط به پوچ انگاری
وقتی صحبت از پوچ گرایی در دوران معاصر میشود، معمولا ۲ نظریه پیشرو را مطرح میکنند: نیهیلیسم وجودی و کیهانی. این ۲ نظریه از بقیه رایجترند و در موقعیتهای مختلف استفاده میشوند، اما پوچ انگاری ۵ شکل دارد و با ۵ نظریه مختلف بیان شده است.
۱. نهیلیسم وجودی
بر اساس این نظریه، زندگی هیچ ارزش و معنای ذاتیای ندارد. پوچگرایان وجودی معتقدند که زندگی انسان در جهان هستی بیاهمیت و بدون هدف است، بنابراین خود انسان باید از طریق آزادی انتخابی که دارد در زندگیاش معنا بسازد.
نهیلیسم وجودی معمولا با رفتارهای تکانشی، مخرب و خودکشی همراه است. بهتازگی این شکل از پوچ گرایی در فرهنگ و آثار ادبی معاصر نمایان شده است.
۲. نیهیلیسم کیهانی
پیروان این مکتب فکری معتقدند که در جهان هستی هیچ معنایی برای یافتن حقیقت وجود ندارد. طبق این نظریه، هر معنایی که انسان ایجاد میکند مانند عشق، خانواده، آزادی و شادی، مفهومی تخیلی است که برای مقابله با سختیها و مشکلات به کار میرود و ما همه فقط منتظر مرگ هستیم. به همین دلیل معمولا از این نظریه بهعنوان مرحله بعدی خداناباوری یاد میکنند.
۳. نیهیلیسم اخلاقی
بر اساس این نظریه، درست یا غلط واقعی یا ملموس وجود ندارد. این نظریه از ۳ دیدگاه اصلی تشکیل شده است:
- نااخلاقگرایی: بهمعنی رد کامل تمام اصول اخلاقی و تصمیم برای زندگی بدون اخلاق.
- ذهنیتگرایی اخلاقی: یعنی تمام احکام اخلاقی صرفا فردی، اختیاری و ذهنیاند. در واقع اخلاق توسط شخص تعیین میشود و بر اساس نظرات، احساسات و سلایق شخصی است. در نتیجه هیچ درست یا غلط مطلقی وجود ندارد و قضاوتهای اخلاقی به توجیه یا انتقاد منطقی نیازی ندارند.
- خودگرایی: هرکس تنها به خودش متعهد است و نباید درباره هر رفتاری که منافع خصوصیاش را به خطر نمیاندازد نگران باشد.
۴. نهیلیسم معرفتشناختی
معرفتشناسی شاخهای از فلسفه است که با نظریه شناخت یا معرفت سروکار دارد. بر اساس نظریه نهیلیسم معرفتشناختی، دانش وجود ندارد و اگر هم وجود دارد برای انسان دستنیافتنی است. به همین دلیل است که دانش همیشه با شک و تردید فراوان همراه است.
۵. نیهیلیسم سیاسی
شکلی از پوچ انگاری است که پیروانش معتقدند برای پیشرفت در آینده باید تمام نهادهای اجتماعی، سیاسی و مذهبی موجود نابود شوند. بهنظر آنها نظامهای موجود به قدری فاسدند که هیچ امیدی به اصلاح آنها نیست.
بحران وجودی چیست؟
معمولا هنگام صحبت از نیهیلیسم، به اصطلاح «بحران وجودی» هم اشاره میشود. بحران وجودی احساسات منفیای است که فرد هنگام شککردن به هدف خود در جهان هستی، معنای زندگی و آنچه پس از مرگ اتفاق میافتد دچارشان میشود.
بحران وجودی اغلب با پوچ انگاری مرتبط است، چون پیامد درگیرشدن ذهن با سؤالات مربوط به معنای زندگی در نظر گرفته میشود. با وجود این، برای تجربه این بحران لازم نیست که پوچگرا باشید. اگر این ترس شدید و بیمارگونه تشدید شود، ممکن است به بحران یا اضطراب وجودی منتهی شود.
برای پیروان مکتب اگزیستانسیالیسم، بحران وجودی اصلا چیز بدی نیست و تجربهای ضروری و پیچیده برای رشد فکری در نظر گرفته میشود، اما همه به این مکتب اعتقاد ندارند. این مسئله برای کسانی که نمیخواهند چنین چیزی را تجربه کنند به مشکلات سلامت روان مانند اضطراب، افسردگی و حتی فکر خودکشی منجر میشود.
برای افرادی که دچار بحران وجودی شدهاند هیچ درمان خاصی وجود ندارد، اما برخی از کارشناسان برای درمان این اختلال مصرف دارو، درمان شناختیرفتاری، فعالیتهای خودمراقبتی و ذهنآگاهی را پیشنهاد میکنند.
سخن پایانی
برای تجربه افکار پوچگرایانه لازم نیست که نیهیلیستی تمامعیار باشید. طبیعی است که در مقاطعی از زندگی به معنای آن و رنج مردمان شک کنیم. پوچ انگاری یا داشتن افکار پوچگرایانه لزوما بد نیست. همانطور که در این مقاله گفتیم، در بسیاری از نظریات نهیلیستی گفته میشود که سرنوشت انسان به معنایی بستگی دارد که در نهایت ایجاد میکند.
فراموش نکنید که نیهیلیسم میتواند به جهانبینیهای معنادار ختم شود. برخی معتقدند که با فکرکردن درباره این مسائل و هموارکردن مسیر، برای نسلهای آینده معناآفرینی میکنند. برخی دیگر هم معتقدند که بحران وجودی و رهایی از پوچ انگاری میتواند انگیزه مهمی برای یافتن عشق و خوشبختی باشد. بههرحال انتخاب با شماست!
جدیترین دیدگاهها