Select Page

آمیگدال چیست؟ نقش آن در سلامت روان انسان

آمیگدال چیست؟ نقش آن در سلامت روان انسان

تا‌به‌حال در شرایطی قرار گرفته‌اید که اختیار احساستان را از دست بدهید یا کاری کنید و بعد پشیمان شوید؟ اگر جوابتان مثبت است، احتمالا در آن لحظه دچار ربایش آمیگدال شده‌اید.امیگدال مجموعه‌ای از هسته‌ها در عمق لوب تمپورال مغز است. چون اولین هسته‌های شناسایی‌شده در این بخش ظاهر بادامی‌شکل داشتند، اسم آن را از کلمه آلموند انگلیسی به‌معنی بادام گرفتند. می‌دانید این هسته‌ها چه اهمیتی دارد و ربایش آمیگدال به چه معنی است؟‌ برای اطلاعات بیشتر تا انتهای مقاله همراهمان باشید.

آمیگدال چیست؟

آمیگدال یک ساختار پیچیده سلولی در قسمت میانی مغز و مجاور هیپوکامپ است که بخشی از سیستم لیمبیک مغز در نظر گرفته می‌شود و با ارزیابی اهمیت عاطفی اطلاعات حسی، در ایجاد واکنش مناسب به تهدیدهای محیطی نقش دارد. نقش اصلی این بخش تنظیم احساساتی مثل ترس و رفتار خشونت‌آمیز است، اما در معنابخشی عاطفی به خاطرات، پردازش پاداش و تصمیم‌گیری‌ها هم مؤثر است. تحریک الکتریکی آمیگدال حیوانات سبب رفتار پرخاشگرانه آنها و حذف این تحریک سبب رفع رفتار خشونت‌آمیز شد.

بخش‌های مختلف

۱ امیگدال در هر نیمکره مغزی وجود دارد که از نظر عملکردی به ۳ بخش متمایز تقسیم می‌شود:

  • گروه میانی زیرهسته‌ها که ارتباط زیادی با پیاز بویایی و قشر مغز دارند.
  • گروه قاعده‌ای جانبی که با غشای مغزی، به‌خصوص قشر جلوی مغز در لوب‌های پیشانی، ارتباط دارند.
  • گروه هسته‌های مرکزی و قدامی که ارتباطات زیادی با ساقه مغز، هیپوتالاموس و ساختارهای حسی دارند.

ربایش آمیگدال چیست؟

اولین بار در سال ۱۹۹۵، توسط روان‌شناسی به‌نام دانیل گولمن (Daniel Goleman) در کتاب «هوش‌ هیجانی چیست و چرا مهم‌تر از آی.کیو است؟» مطرح شد. این مفهوم یعنی نشان‌دادن واکنش‌های سریع و شدیدی که متناسب با موقعیت نباشند. در واقع در این حالت، فرد بیش از حد به یک فرد یا یک چیز واکنش نشان می‌دهد.

آمیگدال با ساختارهای مغزی زیادی مرتبط است و می‌تواند بین نواحی مختلف مغز ارتباط برقرار کند. این مسئله به آن اجازه می‌دهد که پاسخ‌های فیزیکی را بر پایه اطلاعات موجود سازمان‌دهی کند. بهترین مثال این حالت، واکنش مبارزه یا فرار (fight-or-flight) است. در موقعیت ترس، آمیگدال به سایر نقاط بدن پیام می‌دهد که برای مواجهه با موقعیت یا فرار از آن آماده باشند. واکنش مبارزه یا فرار برای احساساتی مثل ترس، اضطراب، پرخاش یا عصبانیت ایجاد می‌شود. عملکرد مناسب در شرایطی مثل تهدید یا استرس مفید است، اما امکان دارد گاهی‌ آمیگدال خیلی قوی عمل کند و موجب ربایش آمیگدال شود.

در شرایط استرس، لوب پیشانی وارد عمل می‌شود و برای اطمینان از عملکرد مناسب فرد، آمیگدال را نادیده می‌گیرد. اما اگر موقعیت استرس‌زا احساسات قوی مثل اضطراب، عصبانیت، پرخاش یا ترس را ایجاد کند، ممکن است رفتارهای غیرمنطقی و شدید را به همراه داشته باشد. در این‌ حالت، آمیگدال بر لوب‌های فرونتال غلبه می‌کند تا به استرس واکنش نشان بدهد.

عملکرد آمیگدال

عملکرد آمیگدال

در بسیاری از جنبه‌های یادگیری و رفتار عاطفی نقش دارد و مسئول تنظیم ترس است. بر اساس شرطی‌سازی پاولفی (Pavlovian conditioning)، یک محرک خنثی با یک محرک غیرشرطی بد جفت می‌شود. مثلا هر بار که چهره یک غریبه (محرک خنثی) به یک فرد نشان داده می‌شود، یک صدای بلند (محرک بد) پخش می‌شود. بعد از جفت‌شدن این ۲ اتفاق، نورون‌های موجود در آمیگدال به تغییر محرک شرطی می‌شود و نوعی واکنش شرطی ترس را ایجاد می‌کند. در نتیجه، فرد به‌دلیل شرطی‌شدن از غریبه درون تصویر می‌ترسد.

همچنین این بخش مغز بر فرایندهای شناختی مانند شکل‌گیری حافظه، تصمیم‌گیری، توجه و رفتار اجتماعی اثر می‌گذارد. مثلا ممکن است بر اساس احساسات شخصی‌مان تصمیم بگیریم یا در صورت ایجاد حس مثبت به چیزی، توجه بیشتری به آن نشان دهیم. این اتفاق ممکن است به‌علت ارسال اطلاعات آمیگدال به قشر جلوی مغز، قشر حسی و هیپوکامپ باشد.

۱. تشکیل خاطره

مهم‌ترین عملکرد آمیگدال تشکیل خاطرات است، به‌خصوص خاطرات احساسی. آمیگدال و هیپوکامپ معمولا همراه هم در ثبت خاطرات نقش دارند. آمیگدال می‌تواند احساسات را با خاطره همراه کند و هرچه یک اتفاق احساسی‌تر باشد، احتمال به‌خاطرسپردن آن بیشتر است. مثلا تولد فرزند معمولا خاطره مثبت بسیار احساسی‌ای است و احتمالا در حافظه ثبت می‌شود.

بعضی از خاطرات احساسی دائمی هستند، اما خاطرات پیش‌پاافتاده‌ای که بار احساسی ندارند معمولا فراموش می‌شوند. آمیگدال همچون انبار خاطرات خوب و بد و به‌خصوص آسیب‌های احساسی عمل می‌کند. چون نمی‌توانید بر این خاطرات غلبه کنید، آمیگدال می‌تواند مضر باشد؛ آمیگدال با سایر نواحی مغز در ارتباط است و ممکن است این آسیب‌های احساسی بر عملکردهای شناختی فرد هم اثر بگذارد.

۲. رفتار خشونت‌آمیز

بر اساس تحقیقات، برداشتن آمیگدال رفتار خشونت‌آمیز افرادی با سابقه خشونت را کاهش می‌دهد. همچنین در آزمایش‌های حیوانی، تحریک آمیگدال رفتار خشونت‌‌آمیز ایجاد کرد و برداشتن آن این رفتار را کاهش داد.

۳. رفتار اجتماعی

بخش قاعده‌ای جانبی آمیگدال که پیام‌هایی را به هیپوکامپ ارسال می‌کند، می‌تواند رفتارهای اجتماعی را تعدیل کند. حجم آمیگدال با تعداد روابط و آشنایان فرد ارتباط معناداری دارد. در کل، تعداد بیشتر دوستان و آشنایان فرد یعنی آمیگدال او بزرگ‌تر است.

۴. گرایش جنسی

جهت‌گیری‌های جنسی متفاوت نشانه تفاوت‌های ساختاری آمیگدال هستند. آمیگدال مردان همجنس‌گرا مشابه آمیگدال زنان‌ است. این ۲ گروه در آمیگدال چپ خود پیوندهای گسترده‌تری دارند. در حالی‌ که زنان همجنس‌گرا آمیگدالی شبیه آمیگدال مردان دارند و ارتباطات در سمت راست آمیگدال آنها گسترده‌تر است.

۵. اضطراب

بر اساس تحقیقات، استرس حاد و مزمن با فعالیت آمیگدال مرتبط است. همچنین شکل‌پذیری سیناپسی (تقویت یا تضعیف‌شدن سیناپس‌ها در طول زمان) در آمیگدال با میزان قرارگیری در معرض استرس مرتبط است.

۶. اختلالات روانی

بر اساس بعضی پژوهش‌ها، آمیگدال و به‌خصوص سمت چپ آن با بعضی مشکلات روانی مثل اضطراب اجتماعی، اختلال وسواس فکری عملی، اختلال اضطراب فراگیر و اختلال استرس پس از سانحه مرتبط است. مثلا افراد مبتلا به اختلال استرس بعد از سانحه (PTSD) فعالیت بیشتری در آمیگدال دارند، در نتیجه واکنش احساسی بیشتری مثل ترس و اضطراب نشان می‌دهند.

افراد دچار فوبیای اجتماعی شدید هم آمیگدال بسیار فعالی دارند. همچنین افرادی که مسیر پیام‌رسانی در آمیگدال‌ آنها بیشتر از قشر مغزی است، بیشتر دچار اضطراب می‌شوند، زیرا قشر پیشانی درگیر تهدیدهای آمیگدال می‌شود. همچنین افراد دچار افسردگی هنگام تفسیر احساسات چهره‌ها و به‌خصوص چهره‌های ترسناک، بیش‌فعالی سمت چپ آمیگدال را نشان می‌دهند. در اختلال دو قطبی، حجم آمیگدال کمتر است.

۷. اعتیاد

اعتیاد یعنی بخش قاعده‌ای جانبی آمیگدال درگیر است. آمیگدال بر اعتیاد به اینترنت هم اثرگذار است. ارتباط عملکردی بین آمیگدال و قشر مغزی در افرادی با اعتیاد به اینترنت تغییر می‌کند و این نوع اعتیاد ممکن است با اختلالات عاطفی و پردازش احساسات همراه باشد.

آسیب آمیگدال

مشکل ساختار و عملکرد امیگدال یا آسیب به آن سبب بروز چنین علائمی می‌شود:

  • مشکلات تشکیل حافظه، به‌خصوص حافظه احساسی، به‌دلیل اتصال آمیگدال و هیپوکامپ.
  • ترس یا هوشیاری بیش‌ از‌ حد، تهدید شمردن بسیاری از موقعیت‌ها و ازدست‌دادن اختیار واکنش‌های فیزیکی.
  • حساسیت احساسی.
  • احساس اضطراب به‌دلیل پرکاری آمیگدال یا احساس‌نکردن اضطراب به‌دلیل فعالیت کم آمیگدال.
  • افزایش رفتار خشونت‌آمیز به‌دلیل بیش‌فعالی آمیگدال.
  • احساس تحریک‌پذیری زیاد به‌دلیل پرکاری آمیگدال.
  • اختلال در احساسات شناختی (به‌خصوص ترس) به‌دلیل آسیب یا کاهش فعالیت آمیگدال.
اختلالات عملکردی آمیگدال ممکن است موجب اختلال اضطراب، اعتیاد، افسردگی، اختلال وسواس فکری‌عملی و فوبیا شود.

درمان اختلالات آمیگدال

روش مستقیمی برای درمان وجود ندارد، بااین‌حال در بعضی موارد روان‌درمانی و دارودرمانی علائم ناشی از مشکلات روانی را کاهش می‌دهد. از طرفی تحریک عمیق مغز نتایج امیدوارکننده‌ای برای کمک به کاهش بعضی عوارض روانی و رفتاری مانند هوشیاری بیش‌ از حد داشته است.

پیشگیری از ربایش آمیگدال

پیشگیری از ربایش آمیگدال

بهترین روش پیشگیری از ربایش آمیگدال افزایش هوش هیجانی است. هوش هیجانی یعنی توانایی درک و مدیریت احساسات و استفاده از این اطلاعات برای ازبین‌بردن استرس، ارتباط مؤثر و همدلی با دیگران و ازبین‌بردن تعارضات.

افرادی با هوش هیجانی زیاد، ارتباطی قوی بین مرکز هیجانی مغز و مرکز اجرایی (منطقی) آن دارند. این افراد می‌دانند چطور با به‌کار‌گیری تمرکز و توجه به افکار و احساساتشان آنها را مهار کنند. هرچند بعضی افراد ذاتا بیش از دیگران هوش هیجانی دارند، می‌توان هوش هیجانی را مثل بسیاری از مهارت‌های دیگر پرورش داد. یکی از این روش‌ها تمرین ذهن‌آگاهی است. همچنین می‌توانید برای مهار احساسات ناخواسته چند تکنیک ساده را اجرا کنید، از جمله:

  • به شرایط دقت کنید: به عوامل اثرگذار و شرایط جسمی‌تان توجه کنید.
  • قانون ۶ ثانیه را به یاد داشته باشید: ۶ ثانیه زمان می‌برد تا مواد شیمیایی ترشح‌شده هنگام ربایش آمیگدال از بین بروند. در این زمان به چیزی خوشایند توجه کنید که جلوی واکنش احساسی آمیگدال را بگیرد.
  • نفس بکشید: به تنفستان آگاه باشید و آن را آهسته کنید. با تنفس آهسته سیستم عصبی پاراسمپاتیک مسئول واکنش استراحت را فعال می‌کنید. این کار شما را آرام می‌کند و اجازه می‌دهد تا در زمان استرس تصمیم منطقی بگیرید.
  • ذهن‌آگاهی را تمرین کنید: به اطراف و چیزهای موجود در محیط توجه کنید. این کار کمک می‌کند تا از ذهنتان خارج شوید و در زمان حال قرار بگیرید.
  • مهلت بگیرید: اگر بر احساسات خود تسلط ندارید، برای مهار احساسات از موقعیت دور شوید.
ممکن است چند بار اول نتوانید به شرایط مسلط شوید و دچار ربایش آمیگدال شوید، اما وقت بگذارید و شرایط را مرور کنید و درباره واکنشتان فکر کنید. این‌طوری به‌مرور زمان به ذهن‌آگاهی می‌رسید.

در ادامه بخوانید: چرا به هوش هیجانی نیاز داریم؟


برگرفته از: verywellmind

درباره نویسنده

مهسا نعیمی

نویسنده و عضو تیم تحریریه طرحواره, کارشناس روان‌شناسی

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.