۵ عادت موفقیت آمیز در زندگی نیکول کیدمن
مدتی است که نام نیکول کیدمن برای بازی درخشانش در سریال (Big Little Lies) موفق شبکهٔ HBO به نام «دروغهای کوچکِ بزرگ» بسیار به گوش میخورد؛ اما این بازیگر و تهیهکنندهٔ آمریکایی ـ استرالیایی چندین دهه مورد تحسین تماشاچیان بوده است. هنرنمایی کیدمن تا امروز ۲ جایزه تلویزیونی امی، ۵ جایزه گلدن گلوب و ۱ جایزه اسکار برای او به ارمغان آورده است. او پس از ورود به عرصه سینما در دهه ۸۰ میلادی در استرالیا یکی از پردرآمدترین بازیگران زن و یکی از افراد تأثیرگذار در جهان بوده است. باوجود این همه موفقیت در زندگی او، بد نیست با نکات مهمی آشنا شویم که خود کیدمن فکر میکند در موفقیتش نقش داشتهاند. پس در این مقاله خواهیم دید که زندگی نیکول کیدمن چه درسهایی برای ما دارد. همراه ما باشید.
نیکول کیدمن در بسیاری از فیلمهای سینمایی برجسته نقش اصلی را بر عهده داشته است، فیلمهایی مانند بتمن تا ابد (Batman Forever)، چشمان کاملا بسته (Eyes Wide Shut)، ساعتها (The Hours)، مولانرژ (Moulin Rouge)، کوهستان سرد (Cold Mountain)، استوکر (Stoker) و … . ارزش داراییهای او نیز بیش از ۱۳۰ میلیون دلار تخمین زده میشود. او از سال ۱۹۹۴ سفیر حسننیت یونیسف و از سال ۲۰۰۶ سفیر حسننیت سازمان ملل در امور زنان است.
۱. او همیشه به ساز خودش میرقصد.
کیدمن در مصاحبهاش با نشریه «Vanty Fair» بهصراحت میگوید از ۳۰ سال قبل که بازیگری را شروع کرده هیچ تغییری نکرده است! او علاوه بر اینکه به ساز خودش میرقصد، در انتخاب پروژههای سینمایی خود نیز بسیار سختگیر است. او تنها در آثاری نقشآفرینی میکند که با بازی او سازگارند. او خود را فردی سختسلیقه، سختگیر و دارای ذائقهای عجیبوغریب توصیف میکند.
او در مصاحبه با نشریهٔ «Vogue» میگوید: «من در فیلمهای عجیبی بازی کردهام و کارهای در ظاهر ابلهانهای انجام دادهام. هنوز هم به این مشی پایبند هستم؛ چون به هنرهای نمایشی و تسلیمنشدن در برابر توقعات دیگران علاقه دارم. من مطابق با عرف فکر نمیکنم.»
شاید همسرش، کیت اوربن، خواننده و ترانهسرا، بهترین توصیف را از او ارائه کند: «تو بههیچوجه عضوی از حزب باد نیستی!»
کیدمن معتقد است شما باید فقط کارهایی را انجام دهید که با شما سخن میگویند. او باور دارد شما تنها کسی هستید که میتوانید پایان کار خود را تشخیص دهید! او میگوید: «کارها دیگر مانند گذشته تاریخمصرف ندارند؛ به همین دلیل باید بهطور مرتب تغییر کنیم. اگر خوش شانس باشیم (در مقایسه با گذشته) عمر طولانیتری داریم؛ بنابراین باید حجم عظیم انرژی خلاق خود را جایی به کار بگیریم.»
۲. او ترسهایش را میشناسد و آنها را در آغوش میگیرد.
مادر نیکول کیدمن همهچیز را به چالش میکشید: دخترش، نظام، همهچیز. این وضعیت بنیهٔ او را قوی و به او کمک کرد رابطهای متفاوت با ترس بسازد، رابطهای متفاوت با رابطهٔ اغلب مردم با ترس. او اعتراف میکند که گاهی آرزو داشت مادرش او را در آغوش بگیرد و به او بگوید که دختر فوقالعادهای است؛ اما مادرش دختری تربیت کرد که هیچ مانعی را به رسمیت نمیشناسد، حتی ترسناکترین تجربیات را.
بااینحال، نیکول خود را نترس نمیداند بلکه گاهی احساس میکند ترسهای فراوانی دارد؛ اما همیشه تصمیم میگیرد به دلِ ترسها بزند و از آنها عبور کند. او در مصاحبه با نشریهٔ «W Magazine» میگوید: «من اخیرا در لندن در تئاتری بازی کردم که برایم ترس فلجکنندهای بههمراه داشت. هر روز مجبور بودم سر صحنه حاضر شوم و به خودم میگفتم ایرادی ندارد و باید این کار را انجام دهم. ترسازصحنهٔ شدیدی داشتم؛ به شکلی که ضربان قلبم بالا میرفت و لحظات بسیار هولناکی را تجربه میکردم. مانند بسیاری از تجربیات مشابهم باید با ترسم روبهرو میشدم و کار را انجام میدادم. فکر میکنم در تمام زندگیام مجبور بودهام همین کار را انجام دهم.»
۳. او مالک تمام اشتباهات و موفقیتهای خود است.
اگر با موفقترین و خوشبختترین انسانها صحبت کنید، بعید است ادعا کنند هرگز اشتباهی نداشتهاند. دلیل موفقیت و خوشبختی آنها نیز انتخابهای درست یا کمخطر نیست. این افراد، درست مانند کیدمن، از انسانبودن فراری نبودهاند. آنها قبول دارند انسان جایزالخطا و مالک همهٔ تصمیمات درست و غلط خود است.
جین کمپیون، تهیهکننده و کارگردان سینما، از اوایل دهه ۱۹۸۰ با کیدمن همکاری داشته است. او ابعاد جدیدی از انعطافپذیری نیکول کیدمن را به ما نشان میدهد: «نیکول تواضع لازم برای تغییر جهت و سازماندهی مجدد خود را دارد. اگر کاری نتیجه نداد، خب نتیجه نداده است! پذیرفتن اشتباهات بزرگ و تلاش برای تصحیح آنها ویژگی مهمی است. من نیکول را در وضعیتهای بسیار بدی دیدهام. دیدهام که او چگونه خودش را از آن وضعیتها بیرون میآورد. مشی او واقعا الهامبخش است.»
۴. او همیشه همه چیز را حس میکند؛ پشت صحنه، روی صحنه.
در همهٔ روابط خوب، بین شخصیت طرفین یک تعادل برقرار است. این موضوع درباره رابطهٔ کیدمن و همسرش نیز صادق است؛ حتی باوجود اینکه معتقد است همسرش چیزها را بهتر احساس میکند و سپس بیخیال آنها میشود!
کیدمن موقع پردازش مسائل، هیچ مسئلهای را سرسری نمیگیرد. او اجازه میدهد خودِ واقعیاش با مسائل روبهرو شود و نگران آسیبدیدن نیست. او میگوید: «همسرم معتقد است من بازیگرم اما خودش فقط یک فرد برونگرا است که نمایش بازی میکند. همسرم روی صحنه میرود و هر شب روی صحنه با موسیقی و عشق در نقش خود غرق میشود و با تماشاچیان ارتباط برقرار میکند.
شاید این ویژگی خوبی به نظر نیاید اما کیدمن معتقد است برای او بهعنوان بازیگر نتیجهبخش بوده است. او معتقد است برای ارتباطگرفتن با تماشاچیان باید عمیقا با نقشها درآمیخت. او میگوید: «من حالا بسیار صادقتر و بیغلوغشتر هستم. قبلا ترسهای بیشتری داشتم اما حالا به خودم میگویم سخت نگیر، حرفت را بزن، ایدههایت را بیپرده به اشتراک بگذار. این کار البته خطراتی را هم بهدنبال دارد. تو خیلی شفاف و به هیچ پردهای با مردم روبهرو میشوی؛ اما درعینحال احساس نزدیکی بیشتری با مردم خواهی کرد.»
۵. بهنظر او گذر عمر زیباست.
وقتی بخش های مختلف زندگی را مرور میکنید، برخی لحظات را بارها و بارها به خاطر میآورید؛ اما هرچه تعداد شمعهای روی کیک تولدتان بیشتر میشود، میفهمید که «زمان» بزرگترین هدیه زندگی است. این موضوع دستکم درباره نیکول کیدمن صادق است!
او میگوید: «هرچه سن ما بالاتر میرود، همهچیز بامعناتر میشود. این موضوع دیوانهکننده است. دروغهای کوچک بزرگ (Big Little Lies) بامعناتر میشود. موفقیت لیون (Lion) بامعناتر از موفقت مولانرژ (Moulin Rouge) است. وقتی جوان هستیم اغلب نگاهی بیخیالتر به مسائل داریم. میگوییم هرچه بادا باد. اما هرچه پیرتر میشویم، مسائل بامعناتر میشوند و قدر همهچیز را میدانیم.»
برگرفته از : goalcast
جدیترین دیدگاهها