۷ مهارتی که یادگیری آنها برای زندگی لازم است!
همه ما همیشه در زندگی به دنبال یادگیری مسائل مختلفی بودهایم. چیزهای زیادی در مدرسه و دانشگاه یاد گرفتهایم که خیلی مواقع نیز به دادمان رسیده است. ولی یادگرفتن بعضی مهارتها هست که میتواند کیفیت زندگیمان را به کلی تغییر دهد. یعنی مهارتهایی که در همه جا و همه وقت برایمان کارایی دارد و برگ برنده ماست. این نوشته را بخوانید تا با این مهارتها به خوبی آشنا شوید. شاید به نظر سخت بیاید ولی حتما ارزشش را دارد.
۱. سکوت در مواقع لازم
البته احساس بسیار خوبی است که حرف خود را به دیگران بگویید و اجازه بدهید آنها بدانند واقعا چه فکری میکنید، اما این احساس خوب زودگذر است. کسی نمیداند روز، هفته یا سال بعد چه اتفاقی میافتد. ماهیت انسان به گونهای است که همیشه میخواهد ثابت کند حق با اوست، اما این کار چندان سودمند نیست. بروز احساسات کنترل نشده هنگام تعارض و درگیری باعث میشود فرد در برابر تغییر بیشتر مقاومت کند و به گونهای مشاجره کند که واقعا به روابطش آسیب بزند. اگر از احساسات خود آگاه باشید میتوانید شیوهی بحث را هوشمندانهتر انتخاب کنید و در زمان مناسب موضع خود را مشخص کنید، به عبارت دیگر بهتر است بیشتر اوقات سکوت اختیار کنید.
۲. هوش عاطفی (EQ)
هوش عاطفی در همهی ما تا حدی نامحسوس است. این هوش میتواند به شما در مدیریت رفتار، کنترل پیچیدگیهای اجتماعی و تصمیمگیریهای فردی که نتایج مثبت دربرداشته باشد، کمک کند. به توانایی تشخیص و فهم احساسات در خود و دیگر افراد، و توانایی استفاده از این آگاهی برای مدیریت رفتار و روابط، هوش عاطفی میگویند. پس از سالهای تحقیق دانشمندان دریافتهاند این هوش در تشخیص عملکرد فوقالعاده از عملکرد عادی و معمولی، نقش بسیار مهمی دارد و روشی قدرتمند برای تمرکز انرژی فرد در جهتی خاص و کسب نتایج درخشان است.
بر اساس تحقیقی که به سنجش تأثیر هوش عاطفی در کنار ۳۳ مهارت مهم دیگر در محیط کار پرداخته است، هوش عاطفی مهمترین عامل در تعیین میزان کارآیی، و عامل ۵۸٪ موفقیت در محیط کار است. در این تحقیق مشخص شد از میان همهی افراد تحت مطالعه، ۹۰٪ افرادی که دارای عملکرد خوب بودند هوش عاطفی بالایی داشتند. از طرف دیگر تنها ۲۰٪ افراد دارای عملکرد ضعیف، از هوش عاطفی بالا برخوردار بودند. میتوانید بدون داشتن هوش عاطفی نیز عملکرد خوبی داشته باشید، اما احتمال آن بسیار کم است. به طور طبیعی افرادی که هوش عاطفی بالایی دارند درآمد بیشتری نیز کسب میکنند و در مقایسه با افرادی که هوش عاطفی کمتری دارند به طور متوسط سالانه ۲۹ هزار دلار بیشتر درآمد دارند. رابطهی میان هوش عاطفی و درآمد کاملا مستقیم است به طوری که به ازای هر یک واحد افزایش در هوش عاطفی، ۱۳۰۰ دلار به حقوق سالانهی افراد اضافه میشود. افزایش هوش عاطفی فقط باعث افزایش موجودی حساب بانکیتان نمیشود، بلکه شما را خوشحالتر و استرستان را پایینتر نگه میدارد.
۳. مدیریت زمان
یکی از مهمترین مواردی که مانع مدیریت مؤثر زمان میشود اجبار برای انجام کارهای اضطراری است. به بیان دیگر، انجام کارهای کوچکی که باید همین الان انجام شوند در سر راه کارهای واقعا مهم قرار میگیرند. اگر تسلیم این اجبار شوید زمان زیادی را صرف کردهاید بیآنکه هیچ کاری انجام داده باشید. چند بار برایتان پیش آمده که تمام روز کار کرده باشید اما در نهایت ببینید در انجام کارهای مهم هیچ پیش نرفتهاید؟ یادگیری مدیریت زمان به شکل موثر، به شما اجازه میدهد هر روز بهترین عملکرد را داشته باشید.
۴. گوش دادن
این کار باید آسان باشد. اگر مشغول صحبت کردن نباشید پس در حال گوش دادن هستید، درست است؟ همیشه اینطور نیست. بسیاری از مواقع فکر میکنیم مشغول گوش دادن هستیم اما در واقع داریم به آنچه میخواهیم بگوییم، فکر میکنیم. گوش دادن واقعی به معنای تمرکز بر چیزی است که فرد مقابل میگوید. به معنای فهمیدن است و نه رد یا تأیید آن. یادگیری چگونگی به تعویق انداختن قضاوت در مورد افراد و تمرکز روی فهم صحبتهای طرف مقابل یکی از مهمترین مهارتهایی است که میتوانید یاد بگیرد.
مهارت گوش دادن مانند هوش است، همه فکر میکنند از آن برخوردارند (هرچند این امر غیر ممکن است). تحقیقی در دانشگاه ایالتی «رایت» (Wright) بیش از ۸۰۰۰ نفر را بررسی کرده است و تقریبا همهی آنها گفتهاند مهارت گوش دادن در آنها به خوبی دیگر همکارانشان با بهتر است. اما میدانیم که بیشتر آنها اشتباه میکنند.
از آنجایی که در محیط کار صحبتهای زیادی انجام میشود، پس فرصتهای زیادی برای گوش دادن وجود دارد. ما برای پاسخگویی، توضیح دستورالعملها و تحویل به موقع کار با هم صحبت میکنیم. فراتر از واژههایی که به زبان میآیند، میتوان از طریق لحن صدا، حرکات بدن و آنچه گفته نمیشود نیز به اطلاعات ارزشمند بسیاری دست یافت. به عبارت دیگر اگر نتوانید گوش (و چشم) خود را باز نگه دارید اطلاعات باارزش زیادی را از دست میدهید.
۵. نه گفتن
تحقیقی که در دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو انجام شد نشان میدهد هر چه نه گفتن برای شما سختتر باشد، احتمال تجربهی استرس، فشار و حتی افسردگی نیز در شما بیشتر میشود. «نه» واژهی بسیار ارزشمندی است که نباید از به کار بردن آن بترسید. زمانی که میخواهید بگویید نه از به کار بردن عباراتی مانند «فکر نمیکنم بتوانم این کار را انجام دهم» یا «مطمئن نیستم» پرهیز کنید. برای احترام به تعهدات کنونیتان بگویید «نه» تا بتوانید وظایف فعلی خود را به بهترین شکل انجام دهید. زمانی که نه گفتن را یاد بگیرید خود را از قیدهای غیرضروری رها میکنید و میتوانید زمان و انرژی خود را برای انجام کارهای مهمتری در زندگی اختصاص دهید.
۶. خوب خوابیدن
قطعا میدانید کیفیت خواب برای مغز اهمیت بسیار زیادی دارد و تحقیقی که اخیرا در دانشگاه «راچستر» (Rochester) انجام شده نشان میدهد چرا کیفیت خواب تا این اندازه اهمیت دارد. در این مطالعه مشخص شد هنگام خواب، مغزتان پروتئینهای سمی که محصول جانبی فعالیتهای طبیعی نورونها در زمان بیداری است، دفع میکند. نکتهی مهم این است که مغز تنها زمانی میتواند این پروتئینهای سمی را دفع کند که خواب شما از کیفیت لازم برخوردار باشد. اگر خواب شما به اندازهی کافی عمیق نباشد پروتئینهای سمی در سلولهای مغزی باقی میمانند، به مغز آسیب میرسانند و توانایی فکری را با اختلال روبهرو میکنند. این اتفاق باعث کند شدن توانایی شما در پردازش اطلاعات و حل مسئله، از بین رفتن خلاقیت و افزایش واکنشپذیری عاطفی شما میشود. یادگیری مهارت خواب با کیفیت، کار دشواری است اما فایدههای بسیار زیادی برای شما دارد.
۷. مثبت اندیشی
همهی ما توصیههای حکیمانهی بسیاری دربارهی مثبت بودن شنیدهایم. هرچه چالش پیش روی شما بزرگتر باشد عمل به این پندهای حکیمانه سختتر میشود. گاهی به نظر میرسد مثبتاندیشی از سر خوشبینی بیپایه و اساس است. در چنین مواقعی یافتن انگیزهی لازم برای مثبت ماندن، بسیار دشوار است. مغز ما به گونهای تکامل یافته که بر روی تهدیدها تمرکز کند و این موضوع مانع اصلی بر سر راه مثبت بودن است. این سازوکار در طول فرایند تکامل، در دورهای که شکارچی بودیم و هر روز با تهدیدهای واقعی و مرگبار زیادی دستوپنجه نرم میکردیم، تا حد زیادی باعث بقای ما شده است.
این ماجرا به قرنها قبل مربوط میشود. امروزه این تمایل مغز برای یافتن تهدید و خطر در هر چیز، باعث ایجاد بدبینی و افکار منفی میشود. زمانی که خطر جدی و در کمین شما باشد این مکانیسم به خوبی از شما محافظت میکند اما زمانی که احساس خطر تنها امری ذهنی باشد، برای مثال اگر دو ماه به این فکر کنید که پروژهای که بر آن کار میکنید شکست خواهد خورد، این سازوکار باعث میشود احساس کنید همه چیز قرار است برخلاف میل شما پیش برود. مثبتاندیشی چالشی است که هر روز با آن دست به گریبان هستید و مستلزم تمرکز و توجه فراوان است. برای اینکه به تمایل مغز برای بزرگنمایی تهدیدها غلبه کنید باید همیشه مراقب باشید و مثبت باقی بمانید.
برگرفته از: forbes
جدیترین دیدگاهها