۵ روش آگاه سازی و گفتگو درباره سلامت روان در محیط کار
برای آنکه بتوانید برای آگاه سازی و گفتگو درباره سلامت روان در محیط کار به مهارت و پیشرفت برسید، لزوما نباید مدیر یک شرکت باشید. به نظر میرسد یک آشپز بینالمللی و یک طراح مد مشهور در سطح جهان، هر یک در صنعت خود، بر قلهی موفقیت ایستاده باشند. ولی هر دوی این آدمها در فاصلهی زمانی یک هفته، به زندگی خود پایان دادند. برای بسیاری از آدمها، خبر مرگ تکاندهندهی طراح مشهور، کیت اسپید، و سرآشپز، آنتونی بوردین، پیام روشنگرانهای به همراه داشت؛ فارغ از آنکه آدمها از لحاظ حرفهای در چه سطحی باشند، درک کامل مسائلی که این آدمها در زندگی خصوصیشان با آنها دست و پنجه نرم میکنند، تقریبا غیر ممکن است.
از نظر من، این نوع از مرگ، به شکل خاصی، شخصی به نظر میرسد. من در پادکستام، به نام “Overshare“، دو سال گذشته را به انجام گفتگوهایی واقعی، گاه دشوار، و روشنگرانه در خصوص سلامت روان در صنایع، جوامع، و کسب و کارهای خلاقانه پرداختهام.
بیشتر آدمها نمیدانند بیش از ۳۰۰ میلیون آدم در سراسر جهان از افسردگی رنج میبرند. افسردگی به عنوان علت اصلی بیماریها و ناتوانیهایی در سراسر جهان شناخته میشود که هر ساله جان بیش از ۸۰۰۰۰۰ آدم را میگیرند. ابتدا، این پرسش برای من پیش آمد که چگونه آدمهای خلاق، به شکل ویژهای، بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به افسردگی قرار دارند. گذشته از اینها، خلاقیت بر اثر فراز و نشیبهای زندگی شکوفا میشود، و هدایت قطار پر شتاب هیجانها در مسیری پر پیچ و خم بسیار چالش برانگیز خواهد بود.
هدف من این بود که این سکوت را در هم بشکنم. بنابراین، چند ماه پیش، یک گروه پشتیبان تشکیل دادم که از آدمهای خلاق در تمام صنایع دعوت میکرد، به فضایی امن برای گفتگو وارد شوند. وقتی برای نخستین بار این کار را شروع کردم، ۵۰ صندلی در اختیار داشتم. برای ۲۰۰۰ نفر از آدمهایی که در شبکهی دوستانام بودند، دعوتنامههایی ارسال کردم که در آنها نوشته بود، “آیا کسی میخواهد دربارهی احساساتاش صحبت کند؟” در آن زمان، مطمئن نبودم کسی دعوتام را قبول کند. ولی تمام صندلیها ظرف ۱۰ دقیقه پر شدند، و من همان جا کشف کردم، آدمهای شاغل در صنایعی که نیازمند خلاقیت هستند، احساس نیاز عمیق و درونی برای شنیده شدن دارند – برای آنکه احساس کنند تنها نیستند.
چرا پشتیبانی برای رسیدگی و رفع درگیریهای ذهنی بسیار ضروری است؟
سال گذشته، متوجه شدم من هم با افسردگی دست و پنجه نرم میکنم. وقتی روانشناسام این مسئله را به من گفت، واقعا غافلگیر شدم. من گفتم، “من فکر میکردم فقط دچار غم و رخوت شدهام.” ولی وقتی با آدمهای دیگری در زمینهی کاری خودم صحبت کردم، از شنیدن تجربههای مشابهای از زبان چندین و چند نفر دیگر غافلگیر شدم. همهی ما در درگیریهای ذهنیمان احساس تنهایی میکنیم. و در گفتگوهایام با همکاران خود متوجه شدم، هر چیزی که فرصت اتصال آدمها را به یکدیگر و گفتگوی آنها را دربارهی چنین مشکلاتی فراهم کند، میتواند باعث شود احساس کنید کمتر از گذشته منزوی هستید.
در محیط کار همیشه برای بهبود عملکرد، سبقت گرفتن از رقبا، و رسیدن به تکامل فشار روز افزون وجود دارد. و تمام اینها حقیقتا واقعبینانه نیستند. منظور ما از کمک به آدمها این نیست که برایشان عذر و بهانه ایجاد کنیم؛ هدف این است که به آنها این احساس را القا کنیم که پشتیبان دارند و در محیط امنی کار میکنند تا بتوانند در شغلشان به موفقیت برسند. این آدمها به فضایی نیاز دارند که هر وقت احساس کنند کارها خوب پیش نمیروند، به آنجا مراجعه کنند، دستهایشان را بالا بگیرند، و درخواست کمک کنند. و من به عنوان رهبر یک کسب و کار در صنعتی که به خلاقیت بالایی نیاز دارد، دریافتهام هر روز فرصت جدید و منحصر به فردی برای انجام این کار فراهم میشود.
۵ روش آگاه سازی و گفتگو درباره سلامت روان در محیط کار
برای آنکه بتوانید به پیشبرد فرایند گفتگو در زمینهی سلامت روان در محیط کار کمک کنید، لازم نیست مدیر شرکت باشید. در واقع، هر آدمی در هر سطح شغلی که باشد، میتواند در فضای اطراف خود تغییر ایجاد کند؛ سختترین بخش مسئله ممکن است این باشد که این فرایند را از کجا و چگونه آغاز کنید. به استراتژیهای زیر توجه کنید و نکات مهم آنها را به یاد بسپارید:
۱. محبت و توجهتان را نشان دهید.
مهمترین کاری که باید انجام دهید این است که مهربانی و دلسوزی را به همراه خود به محیط کار بیاورید. وقتی کارمندان و همکارانتان فکر کنند تنها انگیزهی شما پول و سود بیشتر است، احساس میکنند سلامت روانشان هیچ ارزشی برای شما ندارد. از سویی دیگر، اگر آدمها کاملا آزاد باشند بهترین عملکردشان را نشان دهند، معمولا سود و بهرهوری بیشتری به همراه خواهند داشت.
دلسوزی و محبت مفهومی نیست که بتوان آن را به صورت جعلی ایجاد کند. من اعتراف میکنم، پیش از اینکه یاد بگیرم چگونه آن را به راحتی به دیگران ابزار کنم، فرصتهای بسیاری را برای رسیدن به رشد شخصیتی از دست دادم. با وجود این، ارسال یک پیام واضح و ساده نظیر “عیبی ندارد در مورد این مسئله با هم صحبت کنیم” شروع بسیار خوبی است.
سباستین جانگر، در کتاب خود تحت عنوان “قبیله” به این موضوع اشاره میکند که آمار افسردگی و خودکشی در قبیلهها بسیار پایین است. دلیل این مسئله این است که هر یک از افراد قبیله خود را یکی از اجزای جداییناپذیر برای موفقیت قبیله میداند. ولی امروزه مفهوم اصلی اجتماع را از دست دادهایم، و به اعتقاد جانگر، این مسئله به بروز مشکلات بسیاری در خصوص سلامت روان آدمها منجر میشود. هر قدر قویتر و ثروتمندتر میشویم، بیش از پیش، خود را از دیگران جدا میکنیم، خانههای بزرگتری میسازیم، ولی بیشتر به کنج عزلت و انزوا کشیده میشویم. همیشه داخل حباب زندگیمان – مغازه و دفتر کار- میمانیم، و سپس به خانه میرویم و تنها در آپارتمانمان روی مبل مینشینیم. ولی هر چه بیشتر بتوانیم اتصال آدمها را در محل کار خود ترویج دهیم، بیشتر میتوانیم به سلامت روان اجدادمان در زندگی قبیلهای بازگردیم.
۲. از یک متخصص بهره ببرید.
همهی کارمندان را جمع کنید و به آنها پیشنهاد دعوت مهمانی را بدهید که بتواند دربارهی سلامت روان برایشان سخنرانی کند؛ مثلا میتوانید از فردی دعوت کنید مشکلات مشابهی کارمندانتان را از سر گذرانده باشد؛ جلسات سخنرانی را میتوانید در قالب یک دورهی آموزشی یا به صورت هفتگی برگزار کنید. برای مثال، جرمی ریبوت، موسس شرکت ریبوت، از یک روانشناس درخواست کرد برای کمک به حل مشکلات شخصی کارمنداناش در جمع آنها حاضر شود؛ وی اعتقاد دارد عامل اصلی موفقیت در خدمات شرکتاش وجود این کارمندان است.
حتی کارآمدترین و ماهرترین آدمها نیز گاهی اوقات دچار مشکلات روانشناختی میشوند – به خصوص آدمهایی که در صنایعی کار میکنند که نیاز به خلاقیت بالا دارد. و هنگامی که این کارمندان دچار مشکلات روانی میشوند، شرکت با پیامدهای منفی آن رو به رو خواهد شد. ریبوت، جهت ترغیب کارمنداناش با بحث دربارهی مسائل مربوط به سلامت روان، از یک روانشناس دعوت کرد برای چهار روز در ماه جلسات بحث محرمانه دربارهی مشکلاتی روانی کارمنداناش برگزار کند.
با اینکه به نظر میرسد این اقدام برای هر دو طرف – کارمند و کارفرما - مفید و سودمند باشد، همهی کارمندان تمایلی به شرکت در این جلسات ندارند. من به مدت بیش از ۱۰ سال در یک شرکت تبلیغاتی کار میکردم، و اگر کارفرمایان شرکت تصمیم میگرفتند یک روانشناس برای کارمندان استخدام کنند، من نهایت تلاشام را به خرج میدادم تا از صحبت کردن با وی اجتناب کنم. ولی وقتی جلو احساساتتان بگیرد و کمی منطقی عمل کنید، آگاهی از این مسئله که یک متخصص روشنفکر و پشتیبان در محل کارتان برای کمک به شما وجود دارد، به خودی خود میتواند روحیه و قدرتتان را افزایش دهد.
۳. یک مثال تعیین کنید، ولی احتیاط به خرج دهید.
وقتی صحبت از سلامت روان در محیط کار به میان میآید، باید به این نکته توجه کنید که جلسات گروهی با روانشناس به این معنی نیست که تمام مسائل خصوصی زندگیتان را برای سایرین فاش کنید. از نظر من، این جلسات برای نشان دادن مثالهایی است که به همهی افراد بگویید، شما تنها نیستید – در این شرایط، من به سرعت دستام را بالا میبرم و میگوید، “من هم با این مشکل دست و پنجه نرم میکنم.”
ولی به خاطر داشته باشید، از آنجا که سلامت روان موضوع حساسی است، در هدایت بحث باید دقت و احتیاط به خرج دهید. برخی از متخصصان در حوزهی سلامت روان احساس میکنند، رسانهها به طرز ناخوشایندی در ماجرای مرگ اسپید و بوردین بسیار بد عمل کردند. خودکشی تقلیدی یک پدیدهی واقعی است؛ به خصوص هنگامی که سلبریتیها درگیر آن باشند. هر گاه مشکلاتی از این دست در یک محیط کاری ایجاد شود، حساسیت موضوع صد چندان خواهد شد.
من شخصا به ندرت وارد جزییات مربوط به مشکلات افسردگی یا خودکشی میشود. اگر موضوعی پیش بیاید که برای کنترل آن به اندازهی کافی تخصص و دانش نداشته باشم، آن را به متخصصان آن موضوع واگذار میکنم. تا وقتی بتوانم با آدمها گفتگو کنم و به آنها اطمینان بدهم به اندازهی کافی به آنها توجه میکنم، و محیطی را ایجاد کنم که سایر آدمها نیز بتوانند همین کار را انجام بدهند، خیالام راحت است که به اندازهی کافی اثرگذار بودهام.
۴. اجازه دهید کارمندانتان از سایر منابع در خصوص سلامت روان آگاه شوند.
از مرکز تلفن ملی فوریت پیشگیری از خودکشی گرفته تا اپلیکیشنهایی نظیر تاکاسپیس که گزینههایی را برای بحث و تبادل نظر در خصوص مشکلات مربوط به سلامت روان ایجاد کردهاند، منابع متعدد دیگری نیز وجود دارد که میتوان به آنها نیز مراجعه کرد، و آگاهی کارمندانتان از این مسئله بسیار بااهمیت است. در شرکت من، یکی از کارکنان انجمنی در خصوص سلامت روان بر پایهی اپلیکیشن ایجاد کرده است که در آن، آدمها میتوانند سوالاتی در مورد موضوعات شخصی از این انجمن بپرسند و پاسخ دریافت کنند.
به علاوه، من بعضی از جلسات کاریام را با انجام تمرینهای مراقبه شروع میکنم. شاید این کار در ظاهر کمی عجیب به نظر برسد، ولی مراقبه عمیقا به من کمک کرده است، و من نیز مکررا انجام آن را به دیگران توصیه میکنم. از هر فرصتی برای پشتیبانی به این شکل از گروهتان حداکثر استفاده را ببرید، خواه به صورت برگزاری جلسات هفتگی مراقبه در دفتر کار باشد، یا حتی پشتیبانی مالی از یک موسسه که به طور روزانه انجام این فعالیت را ترویج میکند.
۵. زمانی را به داوطلب شدن برای کارهای خیر اختصاص دهید.
سازمانهایی که فرصتهایی را برای داوطلب شدن کارکنانشان برای کارهای خیر ایجاد میکنند، فواید زیادی از این کار به دست میآورند. مطالعات نشان میدهند، بازخورد همدلانهای که آدمها معمولا در داوطلب شدن برای کارهای خیر دریافت میکنند، به اندازهی قابل توجهی احساس شادی را در آنها افزایش میدهد. کار کردن برای رسیدن به یک هدف مشترک باعث افزایش تعامل اجتماعی، در هم شکستن حس تنهایی، و کاهش احتمال ابتلا به افسردگی میشود.
به علاوه، وقتی خود را داوطلب میکنید، سازمان روی شما حساب میکند. وقتی اول صبح از خواب بلند میشوید و به این موضوع فکر میکنید که کاری که قرار است انجام دهید میتواند چه تاثیر مثبتی بر زندگی سایر آدمها داشته باشد، به بهترین شکل ممکن باعث میشود روحیهتان تقویت شود. به همین دلیل نیز هر تلاشی که برای ترغیب دیگران به داوطلب شدن برای کارهای خیر انجام میدهید، خواه به صورت فصلی باشد، خواه ماهانه یا هفتگی، دستاوردهای ارزشمندی برایتان به همراه خواهد داشت.
از لحاظ فرهنگی به گونهای بزرگ شدهایم که همیشه میخواهیم بهترین عملکردمان را نشان دهیم. وقتی احساس میکنید کامل نیستید، اعتراف به این مسئله برایتان دشوار خواهد بود. ولی اگر فقط از دو سال گذشته تاکنون یک نکته یاد گرفته باشد، آن نکته این است که اگر یکی از همکارانام در محیط کار احساس خستگی و آشفتگی داشته باشد، من حتی بیشتر از وی تمایل دارم، دستاش را بالا ببرد و درخواست کمک کند، تا اینکه بخواهد این شرایط سخت را همچنان تحمل کند. البته، فارغ از اینکه شما چگونه این جلسات گفتگو را مدیریت میکنید، آدمها در ابتدا با شک و تردید به این مسئله نگاه میکنند و تمایلی برای استقبال از آن ندارند. کمی طول میکشد، و در این فاصله آنها به آزمون و خطا میپردازند. ولی همکارانام، بارها و بارها، به من گفتهاند وقتی صادقانه حرف میزنند و تصمیم میگیرند خودشان باشند، واقعا احساس راحتی بیشتری میکنند.
گذشته از تمام اینها، به خاطر داشته باشید، تمام آدمهای دنیا با این مشکلات دست و پنجه نرم میکنند. بنابراین، از این جلسات استقبال کنید، دستتان را بالا ببرید، و اولین حرکت را انجام دهید، زیرا شما تنها نیستید.
منبع: business
جدیترین دیدگاهها