درمورد “سندرم سیندرلا” چه می دانید؟
اگر به عنوان یک زن خیلی به دیگران وابستهاید و نمیتوانید بهتنهایی تصمیم گیری و اقدام کنید، ممکن است نشانههای سندرم سیندرلا را داشته باشید. همراه ما باشید، در این مطلب به شما میگوییم سندرم سیندرلا چیست، چه تأثیری بر فرد دارد و چگونه میتوان از آن رها شد.
سندرم سیندرلا چیست؟
عبارت «سندرم سیندرلا» را نخستین بار «کولت داولینگ» (Colette Dowling) در کتاب «سندرم سیندرلا: ترس پنهان زنها از استقلال» بهکار برد. سندرم سیندرلا به معنی نداشتن استقلال و وابستگی مالی، عاطفی، فیزیکی و … زنان به مردان است. این مشکل به زنانی اشاره میکند که منتظرند شاهزادهای با اسب سفید از راه برسد و خوشبختشان کند! درواقع برخی بهطور ناخودآگاه دوست دارند، زیر چتر حمایت دیگران قرار بگیرند، چون از مستقلشدن میترسند.
سندرم سیندرلا چگونه شکل گرفت؟
شاید آهنگ «Flawless» بیانسه را شنیده باشید:
«ما به دخترها یاد میدهیم که خودشان را آب کنند تا کوچکتر شوند! به آنها میگوییم «جاهطلب باشید، اما نه خیلی زیاد! برای موفقیت تلاش کنید، اما زیادهروی نکنید، چون مردها خوششان نمیآید!»
دلایل زیادی در توصیف اینکه چطور سندرم سیندرلا از دنیای داستان به دنیای واقعی راه یافته، وجود دارد. عدهی زیادی باور دارند این مسئله ریشه در تربیت دوران کودکی دارد. آدمها بچهها را بهخاطر کارهایی که انجام میدهند، دوست دارند نه آنچه که هستند. پس کودک پیوسته بهدنبال واکنش دیگران و نشانههایی برای تأییدشدن است. وقتی دختربچهای گریه میکند، پدرومادر سعی بر آرامکردن کودک دارند؛ ولی شاید در مورد پسربچهها چنین نگرانیای نداشته باشند. وقتی دختربچهها شروع به تاتیتاتی میکنند، پدرومادرها خوشحالند، اما همزمان نگران و بیمناک. درمقابل پسربچهها بیرون میروند، دنیا را کشف میکنند و برای این کارشان تشویق هم میشوند. باور رایج جامعه این است که دخترها شکنندهتر از پسرها هستند. دخترها کمتر مورد تشویق و حمایت فیزیکی و کلامی قرار میگیرند. بسیاری از پدرومادرها پیوسته نگران دخترانشان هستند و از اینکه آنها در هنگام ماجراجویی آسیب ببینند، میترسند. اما بازی سرشکستن دارد، دختر و پسر هم ندارد!
دوران بلوغ دورانی حیاتی در رشد انسانها است. در این دوران دخترها کمکم به آنچه جامعه از آنها انتظار دارد، تبدیل میشوند و بیشتر به سوی سیندرلاشدن پیش میروند. به گفتهی نیویورکتایمز دخترها بهشکلی نهفته بهخاطر اینکه مایهی آرامش و لذت مردها هستند، تشویق میشوند؛ و این سندرم سیندرلا را تقویت میکند. دخترها کمتر برای مستقلبودن تشویق میشوند؛ درعوض، بیشتر و بیشتر به دیگران وابسته میشوند و عزت نفس آنها به واکنش دیگران بستگی پیدا میکند.
سندرم سیندرلا از کجا ریشه میگیرد؟
جامعه پیوسته زنان را وا میدارد تا باور کنند باید به مردها وابسته باشند. دخترها با این باور بزرگ میشوند که برای زندگی بهتر باید مردی مناسب کنارشان باشد و بدون چنین مردی باید نگران زندگی باشند. سوسکی در آشپزخانه نمایان میشود و مادر جیغزنان خودش را جمعوجور میکند تا پدر از راه برسد و کلک سوسک را بکند؛ با وجود چنین رفتارهایی دخترها میآموزند که مردها شوالیهی نگهبانشان هستند و قرار است از آنها در برابر چیزهای ترسناک و خطرناک محافظت کنند!
سندرم سیندرلا همچنین نشانهی فرار از مسئولیت پذیری است. زنان گمان میکنند وقتی مردها هوایشان را دارند، آنها از هرگونه مسئولیت مالی، احساسی و فیزیکی رها هستند؛ روزی مردی از راه میرسد و همهچیز را سروسامان میدهد و دیگر لازم نیست، نگران چیزی باشند. این خیالی بیش نیست!
بسیار دیده میشود که جاهطلبی زنها به دلیل ترس سرکوب میشود. مشکل اساسی در کسب موفقیت، اعتماد به نفس پایین و عزت نفس پایین است. زنانی که اعتماد به نفس کافی برای به انجام رساندن کارها ندارند، معمولا وقتی کس دیگری برای بهعهدهگرفتن کارها وجود داشته باشد، تمایلی ندارند که پا به میدان بگذارند. این زنان در مورد اقداماتشان تردید دارند و نسبت به تصمیمهایشان مطمئن نیستند.
کمبود اعتماد به نفس این باور را به زنها میدهد که برای خوشبختی نیازمند مردی در کنارشان هستند. بدبختانه عنصر اصلی در شکلگیری سندرم سیندرلا هنجارهای اجتماعی و روشهای تربیتی است. جامعه به ما میآموزد که انتخاب مردها مهمتر از انتخاب زنهاست، بنابراین مردها قدرتمندترند. بنابراین زنها پیوسته احساس کوچکبودن میکنند و اعتمادی به تواناییهایشان ندارند.
آثار سندرم سیندرلا
سندرم سیندرلا زندگی زنها را در ابعاد مختلف تحت تأثیر قرار میدهد. بخشی از هویت زنها در عمق وجودشان و در دوران نوزادی بر پایهی وابستگی شکل میگیرد. این به درجهای متفاوت، خودآگاه یا ناخودآگاه بر افکار، رفتار و گفتار زنها تأثیر میگذارد. این تأثیرگذاری در رفتارهایی مانند درخواست پول از شوهر برای خریدکردن، بررسی چندبارهی وظایف با همکاران مرد در محیط کار یا استفادهنکردن از جملههای اخباری و قاطع نمود پیدا میکند. برای مثال زنها در بیان نظرشان بسیار از عبارتهای «فکر کنم»، «شاید» یا «مطمئن نیستم» استفاده میکنند. این اختلاف در گفتار نهتنها نشانی از باور به تفاوت در تواناییهایی زن و مرد است، بلکه خود میتواند منشأ ایجاد این اختلاف باشد.
افزایش جمعیت زنان شاغل رابطهی مستقیمی با حذف باورهای پوسیده دارد. ۴۲ درصد زنان شاغل سرپرست خانوار هستند و کارنکردن حدود نیمی از زنان غیرشاغل به انتخاب خودشان است. سندرم سیندرلا باعث میشود زنان کارکردن را گزینهی موقتی ببینند و اینکه سرانجام روزی میرسد که دیگر نیازی به کارکردن نداشته باشند، چون مردی از آنها حمایت خواهد کرد.
براین اساس معیار غرور هر زنی میزان درآمد همسرش است و اینکه تا چه اندازه موردحمایت اوست؛ انواع ماشین، تعطیلات آنچنانی، سرزدن به رستورانهای مختلف، امکاناتی که فرزندان دارند و خلاصه هرآنچه شوهر تأمین میکند. سندرم سیندرلا مانع تصمیم گیری مستقل و استقلال زنها میشود، گاهی بدون اینکه خودشان متوجه باشند.
چطور با سندرم سیندرلا مقابله کنیم؟
مقابله با سندرم سیندرلا از تربیت فرزندان شروع میشود؛ تربیت فرزندانی که یاد بگیرند زنها موجودات چندوجهی هستند که از عهدهی هر کاری برمیآیند و برای خوشبختشدن به کسی نیاز ندارند. باید به بچهها بیاموزید استقلال ارزشمند است و چنانچه فرصت مستقلشدن دست آمد، باید از آن بهره گرفت. دخترها را از کودکی تشویق کنید، مسئولیتپذیر باشند و در گام نخست بهدنبال رفع مشکلاتشان بدون وابستگی به دیگران باشند. معنای خوشبختی برای هر کسی متفاوت است و لزوما به معنی شاهزادهای سوار بر اسب سفید نیست.
بحران امروز سندرم سیندرلا
بنابر گزارشی در نیویورکتایمز: «به نظرم دیگران (زن یا مرد) به من میآموزند که مثل یک مرد باشم، مثل یک مرد پول در بیاورم، مثل یه مرد مطمئن و قابلاتکا باشم. وقتی به این هدف رسیدم، دوباره زن میشوم؛ باردار میشوم، بچه به دنیا میآورم و ۶ سالی در خانه میمانم. بعد از آن دوباره نوبت مرد شدنم میرسد!!»
امروز مهربانی نسبت به دیگران بسیار تشویق میشود. اما هنوز هم زنان مستقلی که استقلالشان را بهروشنی به نمایش میگذارند، با اکراه مورد تأیید قرار میگیرند! گویا هویت زنانه با وابستگی تعریف میشود. ترس از استقلال تا اندازهی زیادی ناشی از ترس از دستدادن هویت زنانه است. زنان امروز به دنبال یافتن نقطهی تعادل میان وابستگی و استقلال هستند.
سیندرلا هنوز هم با پیراهن سفیدش میچرخد و باور «دخترک آسیبپذیر و مرد نجاتدهنده» زنها را تحریک میکند. هنوز هم دخترها وانمود میکنند، احمق هستند یا از گربه میترسند. نمیشود زنی هم زیبا باشد هم باهوش؟ چرا باید یکی بدون دیگری باشد؟ زن زیبا و باهوش را نه مردها دوست دارند نه زنها! زنها حسادت میکنند و مردها احساس تهدید. زنها همچنان به بیارزشکردن یکدیگر برای جلب نظر دیگران ادامه میدهند. گویا هرچه زنی موفقتر باشد، باید بیشتر برای اثبات زنانگیاش تلاش کند.
سندرم سیندرلا امروز چه مفهومی دارد؟
آموزههای اجتماعی در گذر زمان پیشرفتهای زیادی داشتهاند؛ حق رأی زنان، جنبشهای رفع تبعیض نژادی و … . اما بنابر گزارش نیویورکتایمز سندرم سیندرلا هنوز مانعی برای زنان است. زمانی زنانگی با مادربودن و کدبانوگری تعریف میشد؛ زمانه عوض شده است و امروز زنها بیشتر از اینها میخواهند. زنها بهدنبال حرفهای موفق، ازدواج شاد و خانواده خوشبخت هستند. در ازدواج ایدهآل هر دو طرف به یک اندازه برای رابطه تلاش میکنند، اما اگر یکی بیشازاندازه به دیگری وابسته باشد، هر دو طرف تحت تأثیر قرار میگیرند و از دستیابی به اهداف خود باز میمانند.
«رهایم کن اما هوایم را داشته باش!»
ماهیت سندرم سیندرلا نسبت به گذشته تغییر کرده است. امروز زنان خود را دخترکی آسیبپذیر نمیبینند که بهدنبال حمایت دیگران است. امروز سندرم سیندرلا یعنی باور به اینکه مستقلبودن از زنانگیمان کم میکند.
حقیقت این است که پایان خوش داستانها در زندگی واقعی رخ نمیدهد. هیچ کسی شما را سوار بر اسب سفیدش از سختیها دور نمیکند. شما خودتان مسئول خوشبختیتان هستید؛ شاهزادهی سفیدپوش خود شما هستید. عشق به خود از درون انسان ریشه میگیرد، نه از تأیید و حس دیگران. برخیزید و زندگیتان را بسازید. تنها شما میتوانید باورها و ارزشهای نهادیتان را اصلاح کنید و راهی برای رهایی از وابستگی به اشخاص، افکار و واکنشهای آنها بیابید.
جدیترین دیدگاهها