چرا کاملاً طبیعی است که بخواهید رئیس خود را بکشید
آیا تا بهحال از کسی این حرف را شنیدهاید که بگوید دلم میخواهد فلان شخص را بکشم؟ یا اینکه خودتان آنقدر از کسی عصبانی شدهاید که به خودتان بگویید دلم میخواهد او را بکشم؟ به نظر شما این حرف از یکی از اختلالات روانی نشأت میگیرد یا افرادی که چنین چیزی را بر زبان میآورند یا چنین حسی دارند افراد خطرناکی هستند؟ در ادامه این مطلب تحلیل این احساس را از نظر روانشناسان جنایی و تکاملی میخوانید. با ما همراه باشید.
روانشناسان جنایی عقیده دارند که احساسات فانتزی درباره کشتن و به قتل رساندن یک شخص، یک پدیده معمول و طبیعی است. به گفته روانشناسان، افکار افراد معمولی درباره کشتن دیگران یک تصور و واکنش کاملا انسانی به حساب میآید.
اغلب ما، گاهی این احساس را تجربه کردهایم که دلمان میخواهد یک فرد را بکشیم و او را از صحنه روزگار حذف کنیم. حال آن فرد ممکن است، یکی از دوستان، اعضای خانواده، اقوام، همسایگان، همکاران یا یکی از رئیسهایمان باشد.
اگر گاهی دچار این احساسات میشوید و با تمام وجودتان دوست دارید یک فرد مثل رئیس خود را بکشید ، شما تنها نیستید. این احساس شما کاملا طبیعی است و لازم نیست احساس بدی نسبت به خودتان داشته باشید.
دکتر جولیا شاو، محقق و متخصص روانشناسی جنایی در دانشگاه کالج لندن در اینباره میگوید: «بیشتر از نیمی از آدمها، در بعضی از اوقات زندگی، تمایل شدیدی برای کشتن یک نفر احساس میکنند. جالب است بدانید که این فانتزی کشتن، به ما کمک میکند که در مواقع خاصی، عملکرد بهتری داشته باشیم.»
اگر بعد از یک روز کاری، وقتی رئیس خود را در حال پایین رفتن از پلهها میبینید و با خودتان فکر میکنید: «کاش او را هل میدادم تا از پلهها پرت شود و بمیرد» نگران نباشید، شما تنها نیستید و آدم بدی هم نیستید.
در واقع، این حقیقت است که اغلب ما تا به حال در شرایطی قرار گرفتهایم که از ته دل خواستهایم فردی را از صحنه روزگار پاک کنیم. به گفته متخصصان، این احساس مربوط به بخش تاریک وجود انسان میشود. این احساس به خودی خود، احساس خوبی است، زیرا باعث تخلیه شدن احساسات موجود در نیمه تاریک وجودمان میشود و مثلا در مورد کشتن، میتواند جلوی ما را برای انجام این کار بگیرد.
در بین تمام افرادی که ذهنیت کشتن دیگران را در فکر خود بالا و پایین میکنند، تنها ۱ درصد مبتلا به مشکلات روحی و بیماری های روانی هستند. همچنین، فقط تعداد بسیار کمی از چنین ذهنیتهایی منجر به واکنشی حقیقی برای قتل دیگران میشود.
در مطالعهای که دکتر شاو بر روی افکار افراد درباره کشتن دیگران داشته، ثابت کرده است که این پدیده، یک واکنش کاملا طبیعی و بدون اشکال است. او با تاکید بر اینکه انسان در شرایط مختلف، با احساسات مختلف در وجودش مواجه میشود، میگوید: «ما روی گروهی از شرکتکنندگان تحقیق کاملی انجام دادیم و از آنها پرسیدیم که آیا تا به حال در مورد کشتن کسی که از او نفرت داشتهاند، فکر کردهاند؟»
جولیا شاو ادامه میدهد: «بیش از نیمی از شرکتکنندگان در این تحقیق، پاسخ مثبت به این سوال دادند و عنوان کردند که فانتزیهای مختلفی درباره کشتن بعضی افراد داشتهاند.»
لیست کسانی که دوست دارید آنها را بکشید، شامل چه کسانی میشود؟ آیا مهمترین فرد این فهرست رییس شما است؟ آیا نام افراد دیگری که با شما همکاری میکنند، نیز در این لیست وجود دارند؟ آیا در این فهرست، نام کسی که باعث شکست عشقی شما شده است هم به چشم میخورد؟ به طور طبیعی، این فانتزی کشتن برای هر کسی، در هر موقعیت و شرایطی میتواند و نسبت به هر فردی، میتواند وجود داشته باشد.
با تمام این فکرها، همه ما هنوز اینجا هستیم و خوشبختانه هنوز هیچکس را نکشتهایم. ممکن است، بسیاری از ما با تفکرات کشتن دیگران روز خود را بگذرانیم، اما تنها اقلیت کوچکی از ما که شامل ۱ درصد میشود، واقعا روحیات خشونتآمیزی دارند و بیمار هستند. در نهایت نیز، همین یک درصد هستند، که برای کشتن دیگران در زندگی واقعی و فراتر از تصوراتشان اقدام میکنند.
تعدادی از روانشناسان تکاملی، این استدلال را دارند که فانتزیهای مربوط به قتلهای بیضرر و بیآسیب، برای داشتن عملکرد بهتر در زندگی، به ما کمک میکند. دکتر شاو درباره این موضوع تاکید کرد: «فانتزیهای قتل، در واقع یک تمرین همدلی برای انسانها به حساب میآید.»
شاید تصور کنید که این تفکرات میتواند آغازی برای یک اتفاق ناخوشایند باشد، اما در واقع با چنین تفکری، شما عواقب کشتن یک فرد را در ذهن خود متصور میشوید و به این ترتیب، با خودتان میگویید: «من نمیخواهم چنین کاری انجام دهم، زیرا این کار نتایج مورد نظر من را در پی نخواهد داشت.»
دکتر شاو توضیح میدهد: «ما، بهعنوان انسانهایی آگاه، به رشد هوش خود کمک میکنیم. این توانایی ما برای برنامه ریزی و پیشبینی نتایج، ممکن است در رفتارهایمان ظاهر شود. همین موضوع، بخش مهمی از سبک زندگی بشر را تشکیل میدهد.»
با این حال، مطالعهای در ایالات متحده آمریکا انجام شده، که نشان میدهد؛ افکار پوچ در مورد خشونت و رفتارهای خشونتآمیز میتواند به سلامت ما آسیب برساند. در این مطالعه، محققان از ۱۳۹ شرکتکننده خواستند که درباره انجام رفتارهای خشونتآمیز با کسانی فکر کنند، که نسبت به آنها نفرت دارند.
در نهایت، مشخص شد که این افراد، کمتر میتوانند قانع و خشنود باشند و احتمال بیشتری دارد که تکرار چنین تفکری برای سلامت ذهن و سلامت روان آنها بد و ناخوشایند باشد. دکتر شاو میگوید: «بررسی افکار مربوط به قتل و خونریزی برای کسب اطمینان درباره اینکه مردم براساس قوانین اخلاقی عمل میکنند، ضروری است.»
او ادامه میدهد: «داشتن فانتزی و همدلی برای گرفتن تصمیمات خوب ضروری است، به خصوص در شرایطی که زمان تنگ است و وقت زیادی نداریم. وقتی همه چیز خوب پیش میرود، بهترین زمان برای تمرین کردن در زمینه همدلی است.»
اکنون زمان آن رسیده است، که با اخلاق واقعی خود روبهرو شوید و برای انجام یک بررسی کامل روی سلامت روان خود اقدام کنید. ما هیچوقت نمیدانیم آینده برای ما چه اتفاقاتی به ارمغان میآورد. ما حتی نمیدانیم که در زندگی خود با چه شرایطی مواجه خواهیم شد و باید چه واکنشها و تصمیمات سریعی را از خود بروز دهیم.
بنابراین، هر یک از ما ممکن است برای کشتن افراد مختلفی، تصورات ذهنی داشته باشیم، حتی ممکن است به خاطر احساس تنفرمان از یک فرد، دلمان بخواهد او را بکشیم، اما این دلیل نمیشود که آدم شرور و بیاخلاقی باشیم.
برگرفته از : dailymail
جدیترین دیدگاهها