طرحواره درمانی و انواع طرحواره
طرحواره درمانی schema therapy یکی از شناختهشدهترین رویکردهای روانشناختی است که از پیشینه علمی قوی برخوردار است. طرحواره درمانی برای اولین بار توسط دکتر جفری یانگ مطرح شد. اساس این رویکرد درمانی ریشه در شناخت درمانی دارد که علت اصلی مشکلات انسانها را باورها و افکار آنان میداند. اما مفهوم شناخت در این رویکرد از آنچه دکتر آرون بک در شناخت درمانی مطرح میکند کمی پیچیدهتر است و تمرکز اصلیاش روی طرحوارههای افراد است. یعنی باورهای ریشهای و مستحکمی که اغلب از دوران کودکی وجود داشته و با فرد به بزرگسالیاش میآیند. این باورها در برخی موارد در بزرگسالی نیز ایجاد میشوند. طرحواره درمانی برای درمان بیشتر بیماریهای روانی قابلاستفاده است اما آنچه باید مدنظر قرار گیرد صبر شکیبایی مراجع در طول فرایند درمان است زیرا این درمان اغلب طولانیمدت ولی با اثربخشی بالا است. در ادامه بهصورت مفصل با طرحواره و انواع آن آشنا خواهید شد. طرحواره درمانی schema therapy یکی از شناختهشدهترین رویکردهای روانشناختی است که از پیشینه علمی قوی برخوردار است. طرحواره درمانی برای اولین بار توسط دکتر جفری یانگ مطرح شد. اساس این رویکرد درمانی ریشه در شناخت درمانی دارد که علت اصلی مشکلات انسانها را باورها و افکار آنان میداند. اما مفهوم شناخت در این رویکرد از آنچه دکتر آرون بک در شناخت درمانی مطرح میکند کمی پیچیدهتر است و تمرکز اصلیاش روی طرحوارههای افراد است. یعنی باورهای ریشهای و مستحکمی که اغلب از دوران کودکی وجود داشته و با فرد به بزرگسالیاش میآیند. این باورها در برخی موارد در بزرگسالی نیز ایجاد میشوند. طرحواره درمانی برای درمان بیشتر بیماریهای روانی قابلاستفاده است اما آنچه باید مدنظر قرار گیرد صبر شکیبایی مراجع در طول فرایند درمان است زیرا این درمان اغلب طولانیمدت ولی با اثربخشی بالا است. در ادامه بهصورت مفصل با طرحواره و انواع آن آشنا خواهید شد.
تعریفی جامع از طرحواره درمانی
طرحواره درمانی یا به طور دقیقتر درمان شناختی متمرکز بر طرحواره یک رویکرد درمانی یکپارچه نگر است که بهترین جنبه های درمانهای میانفردی، تجربهای، روانکاوی و رفتاردرمانی شناختی را در قالب یک مدل واحد با هم ترکیب میکند. طرحواره درمانی در کمک به بیماران برای تغییر دادن الگوهای منفی یا ناسازگاری که سالها با آنها زندگی کردهاند، بسیار کارآمد ظاهر شده است، حتی زمانی که تلاشها و روشهای دیگر برای تغییر این الگوها عملاً به بنبست رسیده است، طرحواره درمانی توانسته بیمار را با موفقیت درمان کند. دکتر یانگ و همکارانش گروهی از بیماران را شناسایی کردند که در بهرهمندی از رویکرد استاندارد با مشکل مواجه شده و به نتیجه نرسیده بودند. دکتر یانگ متوجه شد که این بیماران معمولاً زمینهها یا الگوهای تفکر، احساس و رفتار/ مقابلهی دیرپایی دارند که تغییر آنها مستلزم استفاده از ابزارهای مداخلهای متفاوتی است. بنابراین دکتر یانگ تصمیم گرفت، به این زمینهها یا الگوهای عمیقتر بپردازد و آنها را تعدیل کند؛ این الگوها اصطلاحاً “طرحواره” یا “تله زندگی” گفته میشود. طرحوارههایی که این رویکرد درمانی بر آنها متمرکز است، الگوهای دیرپا و خودبراندازانهای هستند که معمولاً در سالهای ابتدایی زندگی شکل میگیرند. این الگوها از احساسات و افکار منفی/ ناکارآمدی تشکیل میشوند که در طول زندگی بارها و بارها تکرار شده و شرح و تفصیل یافته است و اکنون موانعی را برای رسیدن به اهداف یا تامین خواستهها ایجاد میکند. “من یه شکست خوردهام”، “مردم به من اهمیت نمیدن”، “مهم نیستم”، “قراره یه اتفاق بد بیفته”، “مردم من رو به حال خودم رها میکنن”، “هیچ وقت نمیتونم نیازهامو برآورده کنم”، “هیچ وقت نمیتونم به اندازه کافی خوب باشم” و … نمونههایی از باورهای طرحوارهها هستند. هرچند طرحوارهها معمولاً در اوان زندگی، یعنی در دوران کودکی یا نوجوانی شکل میگیرند، امکان ایجاد آنها در سالهای بعد و در دوران بزرگسالی هم وجود دارد. این طرحوارهها به واسطهی سبکهای مقابلهای حفظ طرحواره، اجتناب و جبران در رفتار فرد رسوخ میکنند و استمرار مییابند. طرحواره درمانی به منظور کمک به از بین بردن این الگوهای مقاوم و منفی تفکر، احساس و رفتار و ایجاد جایگزینهایی سالمتر برای آنها طراحی میشود.
انواع طرحواره
۱- بریدگی و طرد (AB)
فرد احساس بیثباتی میکند و اطمینان ندارد که اطرافیانش بتوانند از او حمایت کنند و با او ارتباط برقرار کنند. طرحواره طرد این حس را در فرد ایجاد میکند که نزدیکانش نمیتوانند به حمایت عاطفی از او ادامه دهند، دیگر به او قدرت نخواهند داد، ارتباطشان را با او قطع میکنند یا از او محافظت سودمندی نخواهند کرد، چون نزدیکانش از نظر عاطفی ناپایدار، غیرقابل اطمینان یا غیرقابل پیشبینی هستند، مثلاً ناگهان دچار حملات طوفانی خشم میشوند، یا این که حضورشان مبتنی بر هیچ اصل و قاعدهای نیست؛ چون مرگ آنها حتمی است یا چون او را به خاطر فرد بهتری رها خواهند کرد.
۲- بی اعتمادی/بد رفتاری (MA)
بیمار این انتظار را دارد که دیگران به او آسیب بزنند، از او سوءاستفاده کنند، او را تحقیر کنند، به او خیانت کنند، دروغ بگویند، با احساساتش بازی کنند یا او را فریب بدهند. این طرحواره معمولاً این احساس را در فرد به وجود میآورد که آسیب غیرعمدی یا پیآمد سهلانگاری شدید و غیرمنصفانه است. طرحواره بدرفتاری با این احساس همراه است که در نهایت همواره یک نفر به او خیانت خواهد کرد یا بدترین قرعه به نام او درمیآید و مجبور است که به بدترین شرایط تن بدهد.
۳- محرومیت هیجانی (ED)
فرد این انتظار را دارد که دیگران نتوانند نیاز او را برای برخورداری از حد معمولی از حمایت عاطفی به خوبی برآورده کنند. سه گونهی اصلی این محرومیت هیجانی عبارتاند از:۱. محرومیت از محبت: فقدان توجه، محبت، صمیمیت یا همراهی.۲. محرومیت از همدلی: نبود تفاهم، خودافشائی، نداشتن گوش شنوا یا به اشتراک نگذاشتن متقابل احساسات با دیگران۳. محرومیت از حمایت: دریافت نکردن قدرت، راهنمایی و جهتدهی از سوی دیگران
۴- نقص/ شرم (DS)
فرد احساس میکند که در جنبههای مهمی از زندگی بد، ناقص، زیادی، پست یا ناتوان است یا عزیزانش و افرادی که برایش مهم هستند، خود واقعیاش را دوست نخواهند داشت. چنین فردی نسبت به انتقاد، جواب منفی و سرزنش حساسیت بیش از حد نشان میدهد؛ در حضور دیگران دستپاچه و عصبی است، دائماً خود را با دیگران مقایسه میکند و احساس ناامنی میکند یا به دلیل عیبها و نقصهایی که به خود نسبت میدهد، احساس شرم و خجالت میکند. این نقصها میتواند خصوصی ـ از قبیل خودخواهی، تکانههای خشم، تمایلات جنسی غیرقابل قبول ـ یا عمومی ـ مانند ظاهر ناخوشایند و خامدستی اجتماعی ـ باشد.
۵- انزوای اجتماعی/ بیگانگی (SI)
فرد این احساس را دارد که از بقیهی جهان جدا است، با دیگران تفاوت دارد و یا عضو هیچ گروه یا اجتماعی نیست.
۶- وابستگی/ بیکفایتی (DI)
فرد این باور را دارد که بدون کمک قابل توجه دیگران نمیتواند مسئولیتهای روزمرهاش را به خوبی انجام دهد، مثلاً از خودش مراقبت کند، مشکلات روزمره را حل کند، قضاوت درستی داشته باشد، وظایف جدیدش را انجام بدهد یا تصمیمهای درستی بگیرد. چنین فردی معمولاً به صورت انسانی درمانده جلوهگر میشود.
حتما بخوانید: اختلال شخصیت وابسته
۷- آسیبپذیری نسبت به ضرر و بیماری (VH)
ترس اغراقآمیز از این که هر آن ممکن است فاجعهای قریبالوقوع رخ دهد که نمیتواند از آن جلوگیری کند. این ترس متمرکز بر یک یا چند مورد زیر است:
۱- فاجعه های پزشکی مانند حمله قلبی یا ایدز
۲- فاجعه های هیجانی مانند دیوانه شدن
۳- فاجعههای بیرونی مانند سقوط آسانسور، قربانی جنایت شدن، سقوط هواپیما یا زلزله
حتما بخوانید: ۱۰ نوع اختلال شخصیتی، که بهتر است در مورد آنها بدانید.
۸- خود تحول نایافته/ گرفتار (EM)
نزدیکی و درگیری عاطفی شدید با یک یا چند نفر از نزدیکان ـ غالباً والدین ـ به بهای نرسیدن به رشد اجتماعی بهنجار یا تفرد کامل به دست میآید. طرحواره گرفتار غالباً با این باور همراه است که حداقل یکی از افراد درگیر قادر نیست بدون حمایت مداوم دیگری به زندگی خود ادامه دهد یا خوشبخت باشد. این طرحواره با احساس غرق شدن در دیگری یا یکی شدن با دیگری همراه است یا این که فرد هویت فردی بسندهای ندارد. این طرحواره غالباً به صورت احساس پوچی و تقلای بیحاصل و گمگشتگی تجربه میشود و فرد در موارد شدید حتی وجود و هستی خود را زیر سوال میبرد.
۹- شکست (FA)
فرد باور دارد که انسانی شکست خورده است، ناگزیر شکست خواهد خورد یا در مقایسه با همسن و سالان خود نتوانسته است در حوزههای تحصیلی، شغلی و ورزشی به دستاوردهای قابل قبولی برسد. چنین فردی غالباً باور دارد که انسانی احمق، بیعرضه، بدون استعداد، نادان و زیردست است و به اندازهی دیگران موفق نیست.
۱۰- استحقاق/ بزرگمنشی (ET)
فرد دارای این طرحواره باور دارد که خود برتر از دیگران است، شایستهی حقوق و مزایای خاص است یا مشمول قانون مقابله به مثل، یعنی قانون حاکم بر تعاملات اجتماعی نرمال نیست. چنین فردی مصرانه و به شیوهای غیرمنطقی باور دارد که باید بتواند هر کاری که میخواهد، انجام دهد و باید هر آنچه که میخواهد، داشته باشد و در این بین به آنچه که به نظر دیگران منطقی و عقلانی است، کمترین توجهی نمیکند و هزینهای که به دیگران تحمیل میکند، کوچکترین اهمیتی برایش ندارد. چنین فردی تمرکز مبالغه آمیزی بر برتری خود دارد تا به این وسیله بتواند به قدرت یا کنترل برسد، مثلاً بر این که جزء موفقترین، مشهورترین و ثروتمندترین افراد است تاکید میکند؛ البته دلیل این رفتارها عمدتاً جلب تایید و توجه دیگران نیست. این طرحواره گاهی با رقابت افراطی با دیگران یا میل به تسلط پیدا کردن بر آنها همراه است: چنین فردی میخواهد قدرت خود را به اثبات برساند، حرف خود را به کرسی بنشاند یا رفتار دیگران را مطابق با خواستههای خود کنترل کند، بدون آن که کمترین همدلی با دیگران داشته باشد یا به نیازها و احساساتشان اهمیت دهد.
۱۱- خویشتنداری و خود انضباطی ناکافی (IS)
فرد دارای این طرحواره از اجرا کردن خودکنترلی سرباز میزند یا در پیاده کردن آن به مشکل برمیخورد، تحمل شکست و ناکامی را برای رسیدن به اهداف فردی خود ندارد یا بیان افراطی احساسات و تکانههای خود را مهار نمیکند. بیمار در گونهی ملایمتر این طرحواره تاکید اغراقآمیزی بر اجتناب از ناراحتی دارد: او از درد، تعارض، مواجهه، مسئولیت یا تلاش شدید پرهیز میکند، اما این اجتناب برای او به بهای نرسیدن به رضایت فردی، تعهد یا کمال تمام میشود.
۱۲- اطاعت (SB)
فرد معمولاً برای اجتناب از خشم، تلافی یا رهاشدگی کاملاً در برابر دیگران تسلیم میشود، چون احساس میکند که ناگزیر از اطاعت کردن از دیگران است. اطاعت دارای دو نوع اصلی است:
۱- اطاعت از نیازها: فرد ترجیحات، تصمیمها و خواستههای خود را سرکوب میکند.
۲- اطاعت از احساسات و هیجانات: فرد بیان احساسات و هیجانات خود، به ویژه خشم را سرکوب میکند.
فرد دارای طرحواره اطاعت معمولاً این تصور را دارد که نظرات، احساسات و خواسته های خودش برای دیگران معتبر یا مهم نیست. چنین فردی تسلیم افراطی را همراه با حساسیت شدید به احساس گیر افتادن به نمایش میگذارد. این اطاعت و انقیاد عموماً منجر به انباشته شدن خشم در درون بیمار میشود که به صورت علائم ناسازگارانهای همچون رفتار منفعل ـ پرخاشگر، حملات غیرقابل کنترل خشم، علائم روانتنی، پنهان کردن مهر و محبت، تخلیهی هیجانی و سوءمصرف مواد بروز مییابد.
۱۳- ایثار (SS)
فرد به طور خودخواسته و ارادی در موقعیتهای روزمره بر روی تامین نیازهای دیگران متمرکز میشود و خواستهها و نیازهای خود را قربانی جلب رضایت دیگران میکند. رایجترین دلایل شکلگیری طرحواره ایثار عبارت است از: پیشگیری از ایجاد درد و رنج برای دیگران، اجتناب از احساس گناه به دلیل خودخواه بودن یا حفظ ارتباط با اشخاصی که فرد آنها را محتاج و نیازمند تصور میکند. طرحواره ایثار غالباً پیآمد حساسیت حاد به درد دیگران است. طرحواره ایثار گاهی به این احساس میانجامد که نیازهای خود فرد به خوبی تامین نمیشود، در نتیجه بیمار دچار نفرت از اشخاصی میشود که از آنها مراقبت میکند. این طرحواره با مفهوم هموابستگی همپوشی دارد.
۱۴- پذیرش جویی /جلب توجه (AS)
بیمار تاکید بیش از حد بر جلب تایید، توجه یا تصدیق دیگران یا سازگار شدن با آنها دارد، حتی اگر این تلاشها به قیمت از دست دادن حس خود واقعی و امنیت تمام شود. حس عزت نفس یک انسان، بیشتر از امیال فردی و طبیعی وی، به واکنشهای دیگران بستگی دارد. فرد دارای طرحواره پذیرشجویی گاهی اوقات رفتارها و احساساتی مانند تاکید افراطی بر جایگاه اجتماعی، ظاهر، پذیرش اجتماعی، ثروت یا دستاوردها را از خود بروز میدهد و سعی میکند با این رفتارها تایید، توجه یا تحسین دیگران را به دست بیاورد؛ البته دلیل این رفتارها عمدتاً به دست آوردن قدرت یا کنترل نیست. تصمیمهای مهمی که بیمار تحت تاثیر این طرحواره در زندگیاش میگیرد، رضایتبخش یا قابل اعتماد نیست. همچنین این فرد حساسیت شدیدی به جواب منفی شنیدن و طرد شدن نشان میدهد.
۱۵- منفی گرایی/بدبینی (NP)
بیمار در تمام طول عمر خود بر جنبههای منفی زندگی، مانند درد، مرگ، شکست، ناامیدی، گناه، ناسازگاری، نفرت، مشکلات لاینحل، اشتباههای احتمالی، خیانت، مسائلی که ممکن است به بیراهه برود و … ، متمرکز میشود و از طرف دیگر جنبههای مثبت یا خوشبینانهی زندگی را نادیده میگیرد یا به حداقل میرساند. چنین فردی معمولاً انتظاری مبالغهآمیز در گسترهی وسیعی از موقعیت های شغلی، اقتصادی یا میانفردی دارد که همه چیز در نهایت با مشکل مواجه خواهد شد یا این که تصور میکند تمام جنبههای مثبت و روشن فعلی زندگیاش در نهایت از بین خواهد رفت. بیمار دارای طرحوارهی بدبینی دچار ترس افراطی از اشتباههایی است که میتواند به ورشکستگی، شکست، تحقیر یا گیر افتادن در یک موقعیت ناخوشایند بیانجامد. چون این فرد در نتایج منفی احتمالی اغراق میکند، عموماً به عنوان فردی شناخته میشود که همیشه نگران است، از همه چیز و همه کس شکایت دارد، دائماً گوش به زنگ است و همواره مردد و دودل است.
حتما بخوانید: چگونه عینک بدبینی خود را برداریم؟
۱۶- بازداری هیجانی (EI)
فرد به شدت مانع از ایجاد ارتباط، بروز احساسات یا کنش خودانگیخته میشود؛ این بازداری شدید معمولاً به دلیل اجتناب از عدم رضایت دیگران، احساس شرم یا از دست دادن کنترل تکانههای خود انجام میشود. رایجترین ناحیههای بازداری عبارت است از:
۱- بازداری خشم و پرخاشگری
۲- بازداری تکانه های مثبت مانند لذت، مهربانی، هیجان جنسی و بازی
۳- دشواری در بیان کردن آسیبپذیری یا منتقل کردن احساسات و نیازهای خود
۴- تاکید بیش از حد بر عقلانیت و نادیده گرفتن احساسات و هیجانات
۱۷- معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی (US)
باوری اساسی و زیربنایی در فرد شکل گرفته است که رفتار و عملکرد وی باید مطابق با استانداردهای درونی بسیار بالا باشد؛ این معیارهای سختگیرانه معمولاً به منظور پرهیز از نقد شکل میگیرد. باور به این معیارها معمولاً به احساس فشار منجر میشود و فرد نمیتواند زندگی را برای خود آسان بگیرد؛ همچنین چنین فردی نسبت به خود و دیگران بیش از حد عیبجو و ایرادگیر میشود. این گروه از بیماران اختلالهای قابل توجهی را در ارتباط با لذت، آرامش، سلامت، عزت نفس، اعتماد به نفس، حس موفقیت یا روابط رضایتبخش تجربه میکنند. معیارهای سختگیرانه عموماً به اشکال زیر نمود مییابد:
• کمالگرایی، توجه افراطی به جزئیات یا دستکم گرفتن عملکرد خود در مقایسه با عملکرد معیار
• وضع “بایدها” و قوانین سخت در بسیاری از حوزههای زندگی از جمله مقررات مذهبی، فرهنگی، اخلاقی یا معنوی عجیب و غیرمنطقی
• دلمشغولی مداوم درباره زمان و کارآمدی به منظور رسیدن به موفقیتهای بیشتر
۱۸- تنبیه (PU)
فرد این باور را دارد که دیگران را باید برای اشتباههایشان به سختی تنبیه کرد. چنین فردی با اشخاصی که در حد استانداردها و توقعات او نیستند، از جمله خودش با خشم و بدون صبر، گذشت و تحمل رفتار میکند و تمایل به تنبیه کردن آنها دارد. افراد دارای طرحواره تنبیه معمولاً نمیتوانند خطاهای خود یا دیگران را به راحتی ببخشند، چون رغبتی به در نظر گرفتن شرایط مخففه ندارند، کامل نبودن انسان را قبول ندارند و با دیگران همدلی نمیکنند.
۳ راهبرد رایج در واکنش به طرحوارهها
برای این که متوجه سازو کار طرحوارهها بشوید، باید با سه سبک مقابلهای در واکنش به طرحوارهها آشنا شوید. این سبکها عبارتاند از تسلیم، اجتناب و جبران افراطی. طرحوارهها از طریق این سه سبک بر رفتارمان تاثیر میگذارند و بقای خود را تضمین میکنند.
تسلیم در برابر طرحواره
منظور از سبک مقابلهای تسلیم این است که فرد منفعلانه در برابر طرحواره تسلیم میشود. او طرحواره را به عنوان حقیقت میپذیرد و سپس به روشهایی عمل میکند که این طرحواره را تایید کند. برای مثال مرد جوان دارای طرحواره طرد/ بیکفایتی ممکن است شریک عاطفیای را برای خود انتخاب کند که توان متعهد شدن به روابط بلندمدت را نداشته باشد. چنین فردی به کوچکترین نشانه هایی که میتواند علامت طرد و رها شدن باشد، مانند دوری یا تفریح کوتاه چند ساعته به شیوهای اغراقآمیز واکنش نشان میدهد و دستخوش هیجانات منفی شدیدی میشود. این مرد جوان علیرغم درد عاطفی آزاردهندهای که در چنین رابطهای تجربه میکند، همچنان به رابطهاش ادامه میدهد، چون به نظرش هیچ راه دیگری برای برقرار کردن یک ارتباط سالم با زن دیگری برایش وجود ندارد.
اجتناب از طرحواره
افراد از فعال کردن طرحوارهها خودداری میکنند. چون زمانی که طرحواره فعال میشود، فرد دچار هیجانات منفی شدیدی میشود، او راههایی را برای اجتناب از تحریک کردن طرحواره پیدا میکند تا متحمل این درد آزاردهنده نشود. سبک مقابلهای اجتناب دارای سه نوع شناختی، هیجانی و رفتاری است.
اجتناب شناختی
اجتناب شناختی به تلاشهای فرد برای فکر نکردن دربارهی رخدادهای ناراحت کننده اشاره دارد. این تلاشها ممکن است ارادی یا خودکار باشد. فرد عمداً و آگاهانه تصمیم میگیرد که بر جنبه های نگران کنندهی رخداد یا شخصیتش متمرکز نشود. همچنین فرایندهای ناخودآگاهی نیز وجود دارد که به افراد کمک میکند تا راه را بر اطلاعاتی ببندند که ممکن است روبرو شدن با آنها باعث تشویش و اضطرابشان شود. این افراد غالباً رخدادهای دردناک را کاملاً فراموش میکنند. برای مثال کودکی که قربانی سوءاستفادهی جنسی شده است، خاطرهی این اتفاق را غالباً به طور کامل فراموش میکند.
اجتناب هیجانی یا عاطفی
اجتناب هیجانی یا عاطفی به تلاشهای ارادی یا خودکار برای ممانعت از هیجانات منفی اشاره دارد. افراد در مواجهه با تجربیات هیجانی دردناک غالباً خود را در برابر آن احساس دردناک بیحس میکنند تا دردشان به حداقل برسد. برای مثال ممکن است مردی دربارهی رفتار نامناسب همسرش صحبت کند و بگوید که هیچ خشم و عصبانیتی را نسبت به او حس نمیکند، فقط اندکی از او آزرده خاطر است. برخی برای حس نکردن احساسات ناخوشایند حاصل از طرحوارهها به مشروبات الکلی یا مواد مخدر پناه میبرند.
اجتناب رفتاری
اجتناب رفتاری سومین نوع اجتناب است. افراد دارای این سبک مقابلهای غالباً به روشی عمل میکنند که در موقعیتهای فعال کنندهی طرحواره قرار نگیرند و به این ترتیب دچار درد روانی نشوند. برای مثال خانم دارای طرحواره شکست از قبول کردن شغل جدید و سختی که میتواند برایش بسیار مناسب باشد، خودداری میکند. او با اجتناب از این موقعیت چالشبرانگیز در واقع از هر نوع دردی مانند اضطراب شدید دوری میکند که میتواند در اثر فعال شدن طرحواره شکست تولید شود.
سبک مقابلهای جبران افراطی
فرد برای اجتناب از فعال کردن طرحواره به روشی رفتار میکند که ظاهراً نقطهی مقابل روشی است که طرحواره ایجاب میکند. ظاهراً اینطور به نظر میرسد که فرد دارای سبک مقابلهای جبران افراطی با حمایت کردن از خودش به شیوهی سالمی رفتار میکند. اما او با افراط کردن در این سبک در واقع الگوهای مشکلآفرین بیشتری را ایجاد میکند و به این ترتیب طرحواره به بقای خود ادامه میدهد. برای مثال مرد جوانی که دارای طرحواره نقص است، با جلوه دادن خود به عنوان مردی بینقص و با انتقاد کردن از دیگران سعی میکند که درصدد جبران افراطی طرحوارهاش بربیاید. این رفتار موجب میشود که دیگران نیز به نوبهی خود از او انتقاد کنند، در نتیجه باور او مبنی بر آن که خود دارای نقص است، تایید و تقویت میشود.
طرحواره درمانی برای چه کسانی مناسب است؟
هرچند ST در ابتدا برای درمان اختلال شخصیت مرزی (BPD) ابداع شد، در حال حاضر از این روش برای درمان گسترهی وسیعتری از تظاهرات بالینی نیز استفاده میشود؛ البته شواهد مربوط به کارآمدی طرحواره درمانی برای رفع مشکلات دیگری به جز اختلال شخصیت مرزی هنوز ناکافی و نوپا است. مراحل درمان بسته به اختلالهای شخصیتی مختلف، از قبیل اختلال شخصیت خودشیفته و اختلال شخصیت ضداجتماعی تغییر داده میشود. طرحواره درمانی (ST) برای تمام بیمارانی که حداقل بعضی مشکلات فعلیشان ریشه در دوران کودکی دارد و همچنین بیمارانی که با مشکل برگشت الگوهای منفی زندگی و تاثیر گذاشتن این الگوها بر موقعیتهای فعلی روبر هستند، مفید است. طرحواره درمانی چارچوب مفیدی برای تمامی بیماران، از جمله بیماران مبتلا به روانپریشی و ناتوانیهای یادگیری است، البته این روش گاهی اوقات باید تغییر داده شود تا با شرایط سازگار شود. به یاد داشته باشید که طرحوارهها همانطور که گفته شد باورهای راسخی هستند که از دوران کودکی وتحت تاثیر ارتباط شما با والدین و سبکهای تربیتی آنان ایجاد شدهاند، پس انتظار نداشته باشید که خیلی زود این باورها و افکار از بین بروند. طرحواره درمانی می تواند برای بیشتر بیماریهای روانی و مشکلات رفتاری متوسط تا شدید مورد استفاده قرار بگیرد. در درمان آنها جدی باشید چون در غیر این صورت شما نیز این طرحواره های ناسازگار را به فرزندانتان به ارث خواهید داد.
۳ مرحله اصلی در طرحوارهدرمانی
طرحواره درمانی (ST) از سه مرحله اصلی زیر تشکیل میشود:
• مرحله اول، مرحله ارزیابی است که طی آن طرحوارهها در جلسات اولیه تشخیص داده میشود. برای رسیدن به تصویری واضح از الگوهای مختلف درگیر از پرسشنامه نیز استفاده میشود.
• مرحله دوم، مرحله تجربهای و آگاهی هیجانی است. بیماران در این مرحله متوجه وجود طرحوارهها میشوند و یاد میگیرند که چگونه طرحوارههای فعال در زندگی روزمرهشان را تشخیص بدهند.
• مرحله سوم، مرحله تغییر رفتار است. بیمار در این مرحله به طور فعال در جایگزینی رفتارها و افکار منفی و همیشگی با گزینه های رفتاری و شناختی سالم و جدید شرکت میکند.
جدیترین دیدگاهها